متن استاتیک شماره 22 موجود نیست
جهانبینی پزشکی (2)
در شماره پیشین به کلیات مدلهای زیست پزشکی و انسانگرایانه که البته ممکن است از آنها به جهانبینی نیز یاد شود، در عرصه مواجهه با خدمتگیرندگان نظام سلامت اشاره شد. در این شماره از منظر متافیزیک به این دو مدل پرداخته میشود. در مدل زیست پزشکی، بیمار یک شیء مادی است که به مجموعهای از اجزای فیزیکی قابل تقلیل است. از طرفی، ذهن نیز یک موجودیت غیرمادی جداگانه نیست؛ بلکه ویژگی کارکردی مغز است، همانگونه که پمپ نمودن خون، ویژگی کارکردی قلب است (وحدتانگاری[Monism] مکانیکی). در این مدل، بیمار همانند یک دستگاه متشکل از قطعاتی است که زمانی که شکسته یا از دایره عمل خارج شود، میتواند با قطعات جدید تثبیت یا جایگزین شود. علاوه بر این، بیماری، اغلب ارگانیک و واقعیتی مستقل از ذهن و به ندرت، روانشناختی یا ذهنی است و علت آن را میتوان با تجزیه و تحلیل علمی شناسایی کرد. با این شرایط، مفهوم سلامت، نبود بیماری یا کارکرد طبیعی قسمتهای بدن میشود. در مدل زیست پزشکی، پزشکان، علاقهمند به شناسایی فقط علل فیزیکی یا موجود مسئول بیماری هستند. پس از شناسایی بیماری با روشهای تشخیصی عینی، درمان به طور کلی بر اساس روشهای دارویی یا جراحی است. انتخاب روش درمانی مناسب توسط پزشک، معمولا بر اساس تجزیه و تحلیل آماری دادههای به دستآمده از کارآزماییهای بالینی تصادفی است. بنابراین، وظیفه پزشک مانند یک مکانیک یا تکنسین، تعیین بخش آسیب دیده بدن بیمار و سپس اصلاح آن است.
در مدلهای انسانگرایانه اصلاحاتی در جهانبینی زیستپزشکی انجام شده است. در یکی از این مدلها، موقعیت متافیزیکی، اغلب دوگانهگرایانه (Dualism) و متشکل از دو موجودیت غیرقابل فروکاهش ذهن و بدن است. در مدل دیگر انسانگرایانه، رویکرد کل گرایانه (Holism) حاکم است که در آن شخص، نه تنها، خود یکپارچه است؛ بلکه این یکپارچگی به محیطی که در آن زیست می کند نیز تسرّی می یابد. اگرچه طرفداران مدل های انسان گرایانه قدردان دانش و خدمات پزشکی مدرن در قالب مدل زیست پزشکی هستند، ولی موقعیت متافیزیکی حاکم بر آن را به چالش می کشند. آنها به طور یکپارچه است؛ بلکه این یکپارچگی به محیطی که در آن زیست میکند نیز تسرّی مییابد. اگرچه طرفداران مدلهای انسانگرایانه قدردان دانش و خدمات پزشکی مدرن در قالب مدل زیست پزشکی هستند، ولی موقعیت متافیزیکی حاکم بر آن را به چالش میکشند. آنها به طور معمول یک سیستم را معادل جمع اجزای تشکیلدهنده آن نمیدانند. بالینگران این عرصه، تعهد هستی شناسانه مدل زیستپزشکی (فیزیکالیسم یا مادیگرایی) را ناکافی دانسته و وضعیت ذهنی یا روانی و البته معنوی بیمار را در نیز نظر میگیرند. اینان، همانطور که اشاره شد، بیمار را فردی دارای ذهن و بدن میدانند که رفتار و وضعیت هریک، در برهمکنش با دیگری است. در این رویکرد، ذهن و بدن، مکمل هم بوده و در تشخیص بیماری و نیز انتخاب شیوه درمان باید در نظر باشند. حاصل این می شود که بیماری ممکن است بیش از آنکه صرفا منشأ ارگانیک داشته باشد، روانشناختی و اجتماعی باشد. در این صورت، علیت، فراتر از نگاه صرفا فیزیکی، با هر بیمار به عنوان یک فرد بازتعریف میشود. به عبارت دیگر، هر بیمار در پس زمینه یا چارچوب جداگانه از جمله، محیط اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی بررسی میشود. نکته مهم در این مدل، رد فروکاهش فرد به اجزای سازندهاش است. در پایان اشاره مینمایم که نگاه کاملتر به این مدل، مستلزم در نظر گرفتن بعد معنوی بیمار است (هرچند مفهوم واژه «معنویت» در فرهنگ ما میتواند محل چالش باشد)؛ چراکه غفلت از این موضوع خود نوعی فروکاهش است که اتفاقا مورد نقد این رویکرد است.
منابع:
Marcum, J. A. (2008). Humanizing modern medicine: an introductory philosophy of medicine (Vol. 99). Netherlands: Springer.
نویسنده:
دکتر صادق یوسفی
دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم