تدبر در قرآن

از موضوعات بسیار مهم در درک و فهم قرآن کریم، تدبر در آن است؛ ولی متأسفانه این مسئله مانند قرآن کریم همچنان مهجور مانده است. موضوعی که اگر جایگاه خود را در میان مسلمانان پیدا کند، منشأ آثار و برکات فراوانی در جامعه اسلامی خواهد شد. بسیاری از مشکلاتی که اکنون گریبان‏گیر امت اسلامی است، ریشه در دور ماندن از قرآن و فرهنگ غنی آن دارد. امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) پیشاپیش در مورد دوری از قرآن به امت اسلامی هشدار داده و فرموده است: «یأتی علی النّاس زمانٌ لا یبقی فیهمْ من الْقرآن الاّ رسْمه»؛ زمانی بر مردم خواهد آمد که از قرآن در میان آنان جز نشانه‌ای باقی نخواهد ماند (نهج‌البلاغه، حکمت 369).

آیا واقعیت غیرازاین است که در جامعه اسلامی ما که بیشتر مردم باسوادند و اظهار عشق و علاقه و احترام به قرآن می‌کنند، شمار زیادی از آنان هنوز قادر به خواندن قرآن نیستند و عدة زیادی نیز که توان قرآن خواندن دارند، به‌ندرت در طول سال ـ به‌غیراز ماه مبارک رمضان ـ قرآن می‌خوانند و تنها عده کمی همواره آن را تلاوت و عده کمتری در آن تدبر می‌کنند؟!

امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «لا خیر فی قراءةٍ لا تدبیر فیها»؛ در قرائتی که در آن تدبر نباشد، خیری نیست (بحارالأنوار، علامه مجلسی).

گاه نیاز است انسان در کنج خلوت نشسته و با خود بیندیشد که نکوهش و توبیخ‌های پیاپی قرآن از کسانی که در قرآن تدبر نمی‌کنند برای چیست و چرا خداوند این‌همه ما را بدان توجه داده است؟

در سوره محمد می‌خوانیم: ﴿افلا یتدبّرون الْقران امْ علی قلوبٍ اقْفالها﴾؛ آیا در آیات قرآن نمی‌اندیشند؟ یا [مگر] بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است؟ (محمد،24)

همچنین در سوره قمر خداوند به‌طور مکرر می‌فرماید: ﴿و لقد یسّرْنا القران للذّکر فهل منْ مدّکرٍ﴾؛ ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود؟! (قمر، 40، 32،22 و 17)

امروزه که مردم دنیا به بن‌بست فرهنگی و اخلاقی رسیده‌اند و با چشمانی هراسان و نگران به دنبال یافتن روزنة امیدی برای نجات خود می‌گردند، زمان آن فرارسیده که مسلمانان به خود آیند و برای بار دیگر به ندای غریبانه قرآن کریم که در طول قرون و اعصار همچنان به گوش می‌رسد لبیک‌ گویند و با اجرای آموزه‏های قرآن در برنامه‌های شخصی و اجتماعی خود، الگویی قرآنی به دنیا ارائه دهند که شاید این بزرگ‌ترین رسالت آنان در عصر حاضر باشد.

مفهوم تدبر

تدبر از ماده «دبْر» و به معنی پشت هر چیزی است و «تدبیر» و «تدبر» نیز به معنی ژرف‌اندیشی و عاقبت‏نگری است (مفردات راغب و المنجد، ذیل واژه تدبر). تفاوت «تدبر» با «تفکر» در دیدگاه مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است (مثل بررسی علل و خصوصیات رفتار یک شخص در جامعه)؛ ولی تدبر مربوط به بررسی عواقب، نتایج و پیامدهای آن رفتار است (لغت‌نامه دهخدا؛ فروق‏اللغویه، ابی‏هلال عسکری). با توجه به مفهوم لغوی تدبر، مفهوم اصطلاحی این واژه نیز در حوزه قرآنی، چنین بیان شده است: پیگیری آیات به‌صورت پیاپی و پشت سر هم همراه با تأمل در آن‌ها و در روابط آیات با یکدیگر و یافتن روابط ناپیدای موجود در هر یک از آیات (المیزان، علامه طباطباییe). دستاورد چنین تدبری کشف مفاهیم و معارف عظیم و لطیف قرآن کریم در زمینة علمی، تأثیرپذیری روح و ایجاد صفای باطن و بصیرت‏یافتن انسان از فرایند این تدبر و تأمل است؛ چراکه خداوند در قرآن با زبان فطرت با وی سخن می‏گوید و تا زمانی که بشر زبان فطرت خود را فراموش نکرده و خود را از جرگه انسانیت خارج نساخته باشد،کلام خدا آشنای روح و جانش خواهد بود و می‌تواند از مفاهیم و محتوای آن بهره‌ها ببرد.

رمز توفیق در تدبر در قرآن

خداوند سبحان برای فهم قرآن، وجود قلب پاک را لازم می‌داند؛ چنان‌که می‌فرماید: ﴿انّه لقرانٌ کریمٌ * فی کتابٍ مکنونٍ * لایمسّه الاّ المطهّرون﴾؛ که این (پیام) قطعاً قرآنی است ارجمند. در کتابی نهفته که جز پاک‌شدگان بر آن دست ندارند (واقعه، 79 ـ 77).

 همچنان که برای تماس با ظاهر قرآن کریم، طهارت با وضو یا غسل نیاز است، برای تماس جان انسان با باطن قرآن و فهم و درک معانی و محتوای عمیق آن نیز به قلبی سلیم و جانی طاهر نیاز است. انسان باید رذایل اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی رجس و موجب آلودگی روح هستند از خود دور کند و دل‌وجان خویش را صیقل دهد تا آیینه قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.

امام خمینیe: دراین‌باره می‌فرماید: باید دانست که از برای هر یک از اعمال صالحه یا سیئه چنان‌که در عالم ملکوت صورتی مناسب با آن است، در ملکوت نفس نیز صورتی است که به‌واسطه آن در باطن ملکوت نفس یا نورانیت حاصل ‌شود و قلب مطهر و منوّر گردد و در این صورت نفس چون آیینه صیقل صافی گردد که لایق تجلیات غیبیه و ظهور حقایق و معارف در آن شود و یا ملکوت نفس، ظلمانی و پلید شود و در این صورت قلب چون آینه زنگار زده و چرکین گردد که لایق حصول معارف الهیه و حقایق غیبیه نگردد؛ و چون قلب در این صورت کم‌کم در تحت سلطه شیطان واقع شود و متصرف مملکت روح ابلیس گردد، سمع و بصر و سایر قوانین به تصرف آن پلید درآید و سمع از معارف و مواعظ الهی به‏کلی بسته شود و چشم، آیات باهره الهیه را نبیند و از حق و آثار و آیات او کور گردد و دل تفقّه در دین نکند و از تفکر در آیات و بینات و تذکر حق و اسما و صفات محروم گردد (آداب‌الصلوه، امام خمینیe). چنان‌که حق‌تعالی فرموده است: ﴿لهمْ قلوبٌ لایفْقهون بها و لهمْ اعْینٌ لایبْصرون بها و لهمْ آذانٌ لا یسْمعون بها اولئک کالأنْعام بلْ همْ اضلّ﴾؛ نظر آن‌ها به عالم چون نظر انعام و حیوانات گردد که از اعتبار و تدبر خالی است و قلوب آن‌ها چون قلوب حیوانات شود که از تفکر و تذکر بی‌بهره است، بلکه ازنظر درایت و شنیدن مواعظ و معارف حالت غفلت و استکبار آنان روزافزون شود، پس از حیوان پست‌تر و گمراه‌ترند (اعراف، 179).

منبع:

تدبر در قرآن، https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5415/7502/93688، دسترسی در 30/10/1398.