پارادایم پزشکی

تلاش­‌هائی که در دهه‌­های پایانی قرن بیستم صورت گرفت، موجب گردید کنکاش‌­های فلسفی فلاسفه علم، دامن علم پزشکی را نیز فراگرفته و پزشکی نیز موضوع کنکاش‌­ها و بررسی­‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌­شناسانه فلسفی واقع شود و با تعمیم آموزه‌­های فلسفه علم به عرصه پزشکی، "فلسفه پزشکی" (philosophy of medicine) شکل بگیرد. به موازات این حرکت، شاخه‌ها و رشته­‌های علمی دیگری که در ارتباط مستقیم با پزشکی بودند، مانند پزشکی اجتماعی، اخلاق پزشکی و حقوق پزشکی، شکل گرفتند و در ادامه جزء خانواده اصلی حوزه پزشکی قرار گرفتند. برای مثال، پزشکی اجتماعی تخصصی در پزشکی است که به درک تاثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی بر سلامت، بیماری و حتی عملکرد پزشکی (practice of medicine) و همچنین بهبود شرایطی که به دنبال این درک، منجر به جامعه سالم می‌شوند، می‌پردازد. وقوع چنین تغییراتی در نهایت، زمینه را برای مطرح شدن "پارایم پزشکی" (paradigm of medicine) فراهم آورد.

پارادایم (paradigm)، چارچوبی فلسفی و نظری مشتمل بر مجموعه­‌ای فراگیر از: الف) مقبولات، تجارب، تفکرات، نگرش­‌ها و بینش­‌های جامعه علمی خاص و باورها و ارزش‌­هائی که افراد این جامعه علمی خود را متعهد به رعایت آن می­‌دانند، ب) مفاهیم، پیش­فرض‌­ها، نظریه‌­ها و قوانین؛ ج) روش‌­ها و ابزارهای اندازه‌­گیری برای تولید ساخته­‌ها و نتایج تجربی، د) نحوه تعامل، جرح و تعدیل و تفسیر و تبیین آنها؛ و ه) چگونگی استفاده از این موجودی­‌ها برای حلّ مسائل مطرح در یک حوزه علمی خاص است. این پارادایم فعالیت­‌های علمی دانشمندان را، چه در ساحه اندیشه و چه در حوزه عملکرد، تحت تأثیر قرار داده و در تعیین محدوده و مرزهای فعالیتی آنان، چگونگی درک ایشان از واقعیت و واکنش آن­ها به این درک، تأثیر گذاشته و آنان را به طور نامحسوس در قالب‌­ها و مسیرهای خاص و قابل ­پیش­‌بینی هدایت می­‌کند و فضائی معیّن برای تعریف موارد متعارف، سازگار و مقبول در برابر امور نامتعارف، ناسازگار و غیرمقبول فراهم می­‌آورد. 

اگرچه حوزه پزشکی به دلیل رسالت و حوزه عملکردی خاصی که برای آن در ارتباط با مراقبت از بیماران و بهبود آنان، تعریف شده است، از برخی جنبه­‌ها ممکن است متفاوت از سایر عرصه‌­های علمی چون فیزیک، شیمی و زیست­‌شناسی باشد، با این­‌حال، تمام ابعاد آن، چه در آن­جا که به معاینه و مداوای بیمار می­‌پردازد (practice)، و چه آن­جا که مبادرت به انجام بررسی­‌ها و آزمایش‌های تجربی مبتنی بر علوم پایه می­‌کند (basic medical sciences) ، نیازمند چارچوبی است که در متن آن، نظریه‌­ها، تفکرات، استدلالات، آزمایش‌­ها، و ... مطرح و در تعامل با یکدیگر، فعالیت‌­های علمی و طبابتی گروه پزشکی را تغذیه، حمایت و هدایت نماید. امروزه حتی، رشته‌­هائی که کاملاً به عنوان علوم پایه تلقی می‌­گردند (مانند فیزیک و شیمی)، مصون از رنگ­‌پذیری از مؤلفه­‌های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و ارزشی در نظر گرفته نمی­‌شوند؛ هم­چنان که در پارادایم این علوم نیز مؤلفه­‌های ارزشی، فکری، اجتماعی و فرهنگی نیز به عنوان اجزای اصلی تعریف پارادایم، لحاظ شده‌­اند.      

در پزشکی نیز ارزش‌­ها، پیش‌­فرض‌­ها، نظریه‌­ها و معلومات متعارف قبلی و موجود، عوامل اجتماعی و اقتصادی، ساختارهای سازمان­‌یافته و منظمی را بنا می­‌کنند که به دلیل این سازمان­‌یافتگی و انتظام، هم امکان طرح و حل مسائل پزشکی در چارچوب فکری و عملکردی خاص فراهم می­‌آید، و هم امکان به وجود آمدن زبان مشترک و قابل فهمی در بین متخصصان پزشکی و کادر درمانی فراهم گشته و فضا و نظام آموزشی تخصصی و در عین حال آسان و روانی در عرصه حرفه و علم پزشکی مهیّا می­­‌شود. از این­‌روست که در پزشکی نیز همانند سایر حوزه‌­های علمی، می­‌توان صحبت از پارادایم نمود و به طرح "پارادایم پزشکی" مبادرت ورزید.

هم­چنان که فعالیت­‌های تحقیقاتی، و ره‌­آوردهای حاصل از این مطالعات و تحقیقات، کمّ و کیف طبابت و ارائه خدمات درمانی را تحت تأثیر قرار داده و به عنوان جزء مؤثری از نظام پزشکی، در حوزه پزشکی واقع می­‌شود، و به استناد نتایج حاصل از مطالعات پایه و کارآزمائی­‌های بالینی (clinical trials) ، عملکرد گروه پزشکی در عرصه طبابت، دستخوش تغییر می­‌گردد، هر کدام از مؤلفه‌­های پارادایم پزشکی نیز همانند معاینه و مداوای یک بیمار، در ایفای رسالت پزشکی، مؤثر و سهیم بوده و امری مربوط به پزشکی و جزء پزشکی خواهد بود و نه تنها "علم پزشکی" را دستخوش تغییر قرار می­‌دهد، بلکه در کم و کیف معاینه و درمان بیمار نیز حائز اهمیّت فراوانی بوده و "طبابت" را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. با توجه به این مطلب، و داشتن نگاه و رویکرد سیستمی به موضوع، می­‌توان صحبت از پارادایم پزشکی، چه از جنبه کار بالینی یا طبابت (practice) ، چه از جنبه کارآزمائی بالینی (clinical trial) و چه از نظر مطالعات و تحقیقات پایه (basic medical sciences) نمود. بنابراین، امروزه پزشکی، تنها محدود به معاینه و مداوای بیمار در نظر گرفته نشده و فعالیت­‌های انجام گرفته در حوزه فلسفه پزشکی نیز جزء حوزه پزشکی محسوب می‌­شوند و می­‌توان شواهد متعددی از حوزه پزشکی را ذکر نمود که به دلیل تغییراتی که در ناحیه مؤلفه‌­های پارادایم پزشکی اتفاق می‌­افتد، حوزه پزشکی نیز، چه در عرصه طبابت و چه در عرصه مفاهیم، رویکردها، اهداف و عملکرد دستخوش تغییرات اساسی می­­‌گردد.

نتیجه وقوع چنین تغییراتی، مطرح شدن تغییر و "جابجائی پارادایمی" (paradigm shift) در پزشکی، همانند پارادایم‌­های سایر علوم خواهد بود. به عنوان مثال، در چند دهه اخیر، به دلیل پیشرفت‌هائی که در علم و فناوری از یک طرف، و تغییراتی که در میزان آگاهی­‌ها، رشد اجتماعی، و توسعه فرهنگی مردم روی داده است، مراقبت­‌های بهداشتی از مراقبت‌­های بیمار محور، به مدل­‌های مراقبتی بیمار محور، و در این اواخر، به مراقبت­‌های فرد محور تغییر یافته است. هم­چنین، مفاهیم زیادی که تا این اواخر به عنوان اجزای پزشکی محسوب نمی­‌شدند (مانند اخلاق پزشکی و حقوق پزشکی)، به عنوان اجزاء و بازیگران اصلی عرصه پزشکی وارد حوزه پزشکی شده‌­اند. و یا با پیشرفت­‌های چشمگیری که در سلول‌­های بنیادی و مهندسی بافت روی می­‌دهد، نشانه‌های بارز وقوع یک گذر پارادایمی در حوزه پزشکی مشاهده می‌­شود که نه تنها ابعاد فیزیوژیک و بیولوژیک پزشکی را تحت تاثیر قرار خواهد داد، بلکه موجب مطرح شدن چالش‌­های بزرگ و جدّی در حوزه اخلاق، حقوق، و حتی سیاست خواهد شد که ریشه در تغییرات و تحولاتی خواهند داشت که در حوزه پزشکی روی داده‌­اند.   

به دلیل همین تغییراتی که در حوزه پزشکی و برای پزشکی مطرح شده است، تحلیل نارسائی­‌ها و بحران­‌های پیش آمده در پزشکی، و یا خارج از پزشکی، اما متأثر شده از عرصه پزشکی، نیز نمی‌تواند تنها معطوف به جنبه طبابتی آن گشته و سایر ابعاد آن در نظر گرفته نشوند؛ و جا دارد در کنار نارسائی­‌ها و بحران­‌های مطرح در عرصه طبابت و مداوای بیمار، از نارسائی­‌ها و بحران­‌های پیش‌­آمده در حوزه فلسفه پزشکی و هر کدام از مؤلفه‌­های پارادایم پزشکی نیز صحبت نمود. بر این اساس، در کنار سایر اقدامات، می‌­توان از طریق پرداختن به مؤلفه­‌های فلسفی، فرهنگی، اجتماعی و ارزشی، مبادرت به تحلیل و گره‌­گشائی از نارسائی­‌ها و مشکلات پیش‌­آمده در پزشکی و یا متأثر از پزشکی نمود. این چنین نگاه و رویکرد به پزشکی و مسائل آن، زمینه برای استفاده از آموزه‌­های اسلامی برای مواجهه با نارسائی­‌ها و مشکلات پیش‌­آمده و نیز ارتقاء برنامه‌­ها و فعالیت­‌های پزشکی مهیّا می­‌شود. بدیهی است موفقیّت در چنین رویکرد و اقدامی، محتاج تلاش­‌های علمی وافر، مستمر، نظام‌­مند و سازمان­‌یافته است و اتکاء به برخی حرکات خام، سطحی، شتاب­‌زده و غیرنظام­‌مند، نه تنها ره‌­آورد مثبت و کارآمدی نخواهد داشت، بلکه چه بسا منجر به بروز هرج و مرج، آشفتگی و ابتذال علمی و فرهنگی گردد، مانند آن چیزی که در سال­‌های اخیر در "طب سنّتی" و عناوینی چون "طبّ اسلامی" شاهد آن بوده‌­ایم.

با عنایت به مطالب فوق، توجه به مفهوم پارادایم‌­ها ضروری به نظر می رسد؛ از این رو ان­شاءالله در شماره های آتی به این مهم پرداخته خواهد شد.

نویسنده:

دکتر محمدرضا رشیدی

استاد گروه شیمی دارویی، دانشکده داروسازی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز