جایگاه علم طب در طبقه‌بندی علوم از منظر بابا افضل کاشانی

در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری، متفکران جهان اسلام آغازگر نهضت علمی‌ای شدند که پایه‌های تمدن بزرگ اسلامی بر آن‌ها بنا شد. از مهم‌ترین دغدغه‌های این حکما، نظم و انتظام بخشیدن به دانش‌ها و یافته‌های معرفتی رو به فزونی بود که به‌واسطه ترجمه و تجربه حاصل می‌شد. تمایز علم از غیر علم، مشخص کردن نسبت هر علم با علوم دیگر و بیان اهمیت و ارتباط بین آن‌ها سبب شد که مسلمانان به تبعیت از یونانیان در کتب اختصاصی و یا در ذیل کتب دیگر به طبقه‌بندی علوم همت گمارند.

طبقه‌بندی‌های متفاوت و به تبع آن جایگاه‌های مختلف علوم در این طبقه‌بندی‌ها، نه‌تنها در هدف و اهمیت، بلکه در روش و چگونگی پرداختن به آن علوم بسیار اثرگذار است؛ به همین دلیل، علم طب جایگاههای متفاوتی را در این طبقه‌بندی‌ها داشته و به‌تبع آن، روش‌های آموزشی و درمانی متفاوتی را در حیطه پزشکی به دنبال داشته است که بررسی این جایگاه‌ها در دوره اسلامی می‌تواند گامی مؤثر در راستای فهم و تبیین روش‌های طبی متفاوت این دوره باشد.

مقالات و کتاب‌های پژوهشی زیادی در زمینه انواع طبقه‌بندی علوم در دوره اسلامی به رشته تحریر درآمده، اما تاکنون هیچ پژوهشی به بررسی طبقه‌بندی علوم از منظر بابا افضل کاشانی نپرداخته است و اکثر قریب به‌اتفاق مقالات و کتب پژوهشی که به تألیفات و اندیشه‌های بابا افضل پرداخته، سبک و نثر ادبی و اندیشه‌های فلسفی و عرفانی او را بررسی کرده‌اند. ازاین‌رو، این پژوهش به دنبال ترسیم طبقه‌بندی کلی علوم از منظر بابا افضل کاشانی و بررسی جایگاه علم طب در این طبقه‌بندی است.

حکیم افضل‌الدین محمدحسن بن حسین بن محمد بن خوزه مرقی کاشانی، شاعر، عارف و فیلسوف مسلمان ایرانی نیمه دوم قرن ششم و نیمه نخست سده هفتم هجری قمری است (قرایی. 1380: 96). متأسفانه، اطلاع زیادی از زندگی این حکیم در دسترس نیست. نخستین بار، نام او در رساله سیر و سلوک و نیز شرح اشارات خواجه‌نصیرالدین طوسی آمده است (قاسم‌پور. 1358: 26). بابا افضل یکی از دو یا سه رباعی‌سرای برجسته ایرانی است (صفا. 1352: 3/426). از ویژگی‌های ممتاز بابا افضل که در مقالات و کتب متعدد به آن پرداخته شده، اهتمام او به فارسی‌نویسی و سبک و نثر منحصربه‌فرد اوست و ویژگی دیگر، تلاش وی در راستای پیوند فلسفه و تصوف است. در حقیقت، او در زمانه‌ای می‌زیست که حکمای زیادی به دنبال ایجاد پلی بین فلسفه و تصوف بودند. در آن دوره، استفاده از واژگان فلسفی برای بیان مفاهیم عرفانی در آثار حکمای بزرگی مانند ابن‌سینا، سهروردی و ابن عربی رایج شد (چیتیک. 1379: 58)، اما این الفاظ و عبارات نه‌تنها ازنظر کمّی در آثار بابا افضل کاشانی بیشتر استفاده شده، بلکه ازنظر کیفی هم بابا افضل بیش از حکمای دیگر به فارسی‌سازی این اصطلاحات همت گماشته است.

کتب و رسائل متعددی از بابا افضل کاشانی بر جای مانده است که این رسائل را مجتبی مینوی و یحیی مهدوی تصحیح کرده‌اند و انتشارات خوارزمی در سال 1365 در یک جلد کتاب با عنوان «مصنفات» منتشر کرده است. رسایل منتشرشده در این مجموعه شامل «اشعار»، «ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد»، «تفاحه، تقریرات و فصول مقطعه»، «جاودان‌نامه»، «ره‌انجام‌نامه»، «ساز و پیرایه شاهان پرمایه»، «عرض‌نامه»، «مبادی موجودات نفسانی»، «مختصری در حال نفس»، «مدارج الکمال»، «مکاتیب و جواب اسیله»، «نفس ارسطوطالس» و «ینبوع الحیاه» هستند (مرقی کاشانی. 1365).

در بین این کتب و رسائل، بابا افضل تنها در باب اول کتاب «جاودان‌نامه» به طبقه‌بندی علوم پرداخته؛ البته هدف اصلی این کتاب بررسی دانش آخرتی یا آن جهانی است، اما نویسنده برای مشخص کردن جایگاه و تفاوت علوم آخرتی با دیگر علوم، باب اول کتاب را به طبقه‌بندی کلی علوم اختصاص داده است.

بابا افضل کاشانی در کتاب «جاودان‌نامه»، علوم را به سه دسته کلی دنیاوی، آخرتی و اندیشه‌ای تقسیم می‌کند. علوم دنیاوی یا این جهانی به دو دسته علم گفتار و علم کردار تقسیم می‌شوند. علم گفتار شامل دو مرتبه عام و خاص است. مرتبه عام آن شامل سه دانش است که به ترتیب حاصل می‌شوند. اول آواز حرکات گوناگون، دوم ادای حروف و سوم سخن و لغت (تازی، دری، سوری و ...). اکثر مردم از این دانش بهره‌مند هستند و آدمی آن را در زمان خردی و بی‌خبری از والدین خود می‌آموزد، اما مرتبه خاص علم گفتار شامل سه علم است که به رسیدگان (دانایان) در گفتار اختصاص دارد و چیستی اصل و مایه سخن، فایده و منفعت آن و اینکه از چه قوت و بر چند هیئت است را در برمی‌گیرد. علم اول، علم موسیقی، اصل و مایه سخن است، علم دوم علم منطق، ترازوی دانش‌ها و فایده و منفعت گفتار است و علم سوم، شامل علم لغت و نحو، هیئت و صورت تألیف گفتار و حرکات و سکنات می‌شود؛ البته بابا افضل علم منطق را علمی میانجی میان علوم دنیاوی و علوم آخرتی می‌داند که همه علوم به وی روشن می‌شوند؛ اما دسته دوم علوم دنیاوی، یعنی علم کردار بر چهار قسم است: اول دانش‌هایی که تعلق زیادی به حرکات اندام و جوارح دارند؛ مانند کارهای پیشه‌وران (زرگری، آهنگری، دروگری و...). دوم دانش‌هایی که تعلق کمتری به اعضا و جوارح دارند؛ مانند علم نبشتن و دبیری و علم حیل و صنعت کیمیا. سوم دانش‌هایی که به صلاح و کار زندگی مردم با یکدیگر تعلق دارند؛ مانند علم سیاسات، علم عبادات، علم معاملات و علم شریعت که شامل نکاح، طلاق، عتاق و ... است و چهارم، دانش‌هایی که به دنبال شناخت خوی نیک و خوی بد مردم و راه‌های اکتساب و اجتناب از آن‌ها هستند؛ مانند علم فرهنگ (همان: 260-261).

علوم آخرتی یا آن جهانی به دو قسم تقسیم می‌شود: قسم اول، علم لقای حق‌تعالی که آدمی را کمک می‌کند از یگانگی خدا به یقین برسد و این علم توحید است. برای حصول علم توحید آدمی نیازمند شنوایی، بینایی و دانایی است. مرتبه عام این سه مهارت ظاهری است و برای حصول علوم دنیایی به کار می‌رود و مرتبه خاص این سه مهارت نسبت به باطن جهان و اسرار الهی است و برای حصول علوم آخرتی استفاده می‌شود. قسم دوم، علم آفرینش باطن جهان و مردم است که با نور توحید حاصل می‌شود و شامل سه علم شناخت خود، شناخت آغاز آفرینش و شناخت انجام آفرینش است (همان: 265- 326).

علوم اندیشه‌ای که میانجی علوم دنیاوی و آخرتی است، شامل چهار علم است: اول، علم حد و برهان، حد شناختن حقیقت چیز است و برهان دانستن پیوند یا بی‌پیوندی دو چیز و این متعلق به علم منطق است. دوم، علم حساب و عدد که دانستن مراتب و خاصیت هر عدد را گویند. سوم، علم هندسه و شکل و هیئت عالم و افلاک و ستارگان (جغرافیا و نجوم) و علم کهانت و تعبیر است و چهارم، شامل علم طبیعت، علم طب، علم فلاحت، علم بیطره و علم رائضی می‌شود (همان: 261-262).

از منظر بابا افضل کاشانی، علوم دنیاوی یا این جهانی علومی هستند که در زمانی طولانی حاصل می‌شوند و فایده و منفعت آن‌ها محدود به زمان حیات کوتاه آدمی در این جهان است؛ اما علوم آخرتی یا آن جهانی در مدت اندکی حاصل می‌شوند، با مرگ و تباهی تن از بین نمی‌روند و منفعت جاودانه دارند. در حقیقت، علوم این جهانی برای آن جهان یا فاقد منفعت است و یا منفعتش بسیار اندک است و علوم آخرتی نیز برای این جهان نفعی ندارند. کسی که دانش این جهانی را نداند و یا به‌غلط آموخته باشد جاهل و کافر نیست؛ اما عدم برخورداری از دانش آخرتی و جهالت و کژفهمی در آن، کفر است (همان. 262).

همان‌طور که بیان شد، بابا افضل علم طب را در جرگه علوم اندیشه‌ای و موازی با علم منطق، طبیعیات، نجوم و ... می‌داند؛ یعنی علوم میانجی‌ای که فایده و منفعت حاصل از آن‌ها هم شامل حیات این جهان و هم شامل بعد از ممات و زندگانی آن جهان می‌شود. یادگیری این علوم به‌مانند علوم دنیایی در زمان طولانی حاصل می‌شود؛ ولی برخلاف علوم دنیایی منفعت آن‌ها پس از مرگ در آن جهان نیز به آدمی می‌رسد و این فواید دنیوی و اخروی نشان از جایگاه ویژه این علم در طبقه‌بندی علوم از دیدگاه بابا افضل کاشانی دارد. جایگاهی که علوم دنیاوی مانند دانش پیشه‌وران و علم سیاسات و کیمیا و حتی عبادات و شریعت فاقد آن هستند و این جایگاه به‌نوعی مشوق کسانی است که به دنبال دانش‌هایی هستند که از منافع آن در هر دو جهان بهره‌مند شوند.

 

منابع

-              چیتیک، ویلیام (1379). «شناخت نامه بابا افضل‌الدین کاشانی». ترجمه مرتضی قرایی. کتاب ماه دین. شماره 36.

-              صفا، ذبیح‌الله. (1352). تاریخ ادبیات در ایران. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

-              قاسم‌پور، محسن (1385). «بابا افضل، حکیم، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم». فصلنامه کاشان شناخت. شماره 3.

-              قرایی، مرتضی. (1380). «بابا افضل کاشانی». کتاب ماه دین. شماره 45-46.

-              مرقی کاشانی، بابا افضل (1365). مصنفات. تصحیح مجتبی مینوی؛ یحیی مهدوی. تهران: خوارزمی.

 

جملات کلیدی

-              بابا افضل کاشانی در کتاب «جاودان‌نامه» علوم را به سه دسته کلی دنیاوی، آخرتی و اندیشه‌ای تقسیم می‌کند.

-              بابا افضل علم طب را در جرگه علوم اندیشه‌ای می‌داند که میانجی علوم دنیاوی و آخرتی است؛ یعنی علومی که فایده و منفعت حاصل از آن‌ها هم شامل حیات این جهان و هم شامل بعد از ممات و زندگانی آن جهان می‌شود.

نویسنده

مریم محسنی سیف‌آبادی          

گروه تاریخ علوم پزشکی، دانشکده طب ایرانی، دانشگاه علوم پزشکی تهران