پارادایم های علم

توجه به نقش پارادایم های علم در ظهور، توسعه و تکثر حوزه های علم و معرفت، ضرورتی انکارناپذیر است. از این رو، در شماره پیش رو به این مهم پرداخته می شود. پارادایم یا الگوواره به پیش فرض های علم که نقش اساسی در هویت بخشی به یک حوزه از علم را دارند، اطلاق می شود. به طور کلی ایده پارادایم به کوهن، فیلسوف مشهور علم برمی گردد. کوهن پارادایم را به معنای یک جهت‌گیری و راهبرد پایه، نسبت به نظریه و تحقیق می دانست. پارادایم علم، در قالب یک نظام فکری، پیش‌فرض‌های اساسی، پرسش های مهم، معماهایی که باید حل شوند و تکنیک های مورد استفاده در  پژوهش را شامل می‌شود. هر پارادایم نگاه متفاوتی به جهان و چگونگی فعالیت آن دارد، چنان که در رویکردهای متفاوتی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم، اومانیسم و سایر مکاتب شاهد هستیم. پارادایم‌ها چون به آسانی به دست نمی آیند، معمولا به آسانی هم کنار گذاشته نمی شوند. از طرفی، پارادایم ها در عرصه علم با یکدیگر رقابت می کنند. چراکه در عرصه پارادایم، صرفاً مجموعه مباحث منطقی وجود دارد که پارادایم موضع خود را با آنها معرفی می کند. سؤالات پارادایمی به حوزه جهان بینی وارد می شوند که در این جا بحث از قبول داشتن یا نداشتن است. از این رو، رد مباحث یک پارادایم از نگاه یک پارادایم خاص، منطقی نیست. با این حال، نقد تناقضات منطقی درون پارادایم، امری رواست.

از طرفی، هر نوع معرفت علمی متکی بر پارادایم خاص، در خدمت آن پارادایم است. به عبارت دیگر، معرفت علمی، به دنبال توضیح واقعیت بر اساس راهبرد پارادایم است. پس، معرفت علمی متکی بر یک پارادایم فکری، نمی تواند در جهت رد یا نقض آن پارادایم صحبتی به میان آورد، چراکه سطح معرفت علمی، سطح چالش با پارادایم نیست. برای مثال، اعتقاد به وجود باریتعالی، یک اصل عقیدتی در پارادایم الهی است و تلاش در جهت تصدیق این اصل با استفاده از حوزه علم، حتی ممکنست به شک و شبهه هم منجر شود. با این توصیف، ترکیب پارادایمی نظریات، امری محال و چنانچه ترکیب نظریات در سطح معرفت علمی بین پارادایم‌های مختلف باشد، تناقض پیش فرض های حاکم بر نظریات علمی بروز می کند. با این حال، چنانچه ترکیب از زیرمجموعه یک پارادایم آغاز شود، اشکال منطقی ندارد؛ ولی پرسش اساسی این است که ترکیب کننده تا چه حد از شایستگی و توانایی لازم برای ترکیب برخوردار است. از این رو، کاربرد واژه "ترکیب" باید با رعایت جوانب احتیاط و جدی گرفتن مبنای پارادایمی آن همراه باشد.

 در پایان، باید یادآور شد که خط مشی هر پارادایم، در پاسخ به چهار عنصر ماهیت وجودی واقعیت (هستی شناسی)، ماهیت معرفت و دانش مرتبط با آن واقعیت (معرفت شناسی)، چگونگی تولید معرفت معتبر و پایا از واقعیت (روش شناسی)  و چگونگی جمع آوری داده های معتبر و پایا از آن (روش) نهفته است. چهار پارادایم مطرح در علوم انسانی عبارتند از پارادایم اثبات گرایی، تفسیری، انتقادی و پست مدرن که البته در مورد پارادایم اخیر توافق عام وجود ندارد. در شماره آتی به پارادایم های غالب اشاره می شود.

منبع:

برگرفته از کتاب «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی»، تالیف دکتر محمد تقی ایمان، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم)، چاپ چهارم، 1396

نویسنده:

دکتر صادق یوسفی

مرکز تحقیقات سلامت معنوی، دانشگاه علوم پزشکی قم