متن استاتیک شماره 22 موجود نیست
علیت در پزشکی (1)
در شمارههای پیشین، به طور اجمال به جهانبینی پزشکی اشاره شد. از آنجایی که علّیت و واقعگرایی، دو مفهوم مهم و ضروری برای درک هر جهانبینی، به ویژه جهانبینی پزشکی هستند. در این شماره به کلیات مفهوم علّیت اشاره میشود و در شمارههای آتی، به واقعگرایی پرداخته خواهد شد. علّیت، به عملآوردن یا تولید یک اثر اشاره دارد. به عبارت دیگر، علّیت مسئول ساخت یا ایجاد رخدادها و موجودیتها در دنیایی معین هستند. اساس علّیت بر این اصل استوار است که پدیدههای طبیعی ممکن است منابعی غیر از خود داشته باشند. به بیان دیگر، لزوماً خودمنشاء یا خودتولید نیستند. مفهوم علّیت در اندیشه فلسفی، تاریخ پرسروصدایی داشته است؛ بهویژه با این ادعای هیوم که ارتباطی ضروری بین علت و معلول وجود ندارد. از طرفی، هم پزشکان و هم بیماران به علل بیماریها و خدشه به سلامتی در مراتب گوناگون و همچنین سلامتی مطلوب علاقهمند هستند. به هر شکل ممکن، علّیت تقریباً در هر جهانبینی پزشکی نقش مهمی دارد. چراکه شناسایی علت بیماری، اولین قدم در امکان درمان بیماری است.
در سنت غربی، آغاز هر بحث علّی را به یونانیان نسبت میدهند. به عنوان مثال، در متافیزیک، ارسطو چهار عامل مسئول پدیدههای طبیعی را مشخص کرده است: عامل ماده (Material)، عامل صوری (Formal)، عامل کارآمد یا فاعلی (Efficient or Artificer)، و عامل نهایی یا غایت شناختی (Final or Teleological). عوامل مورد نظر او، نشانگر اوج بحث علّیت قبل از سقراطیان و افلاطون است. علت مادی، اشاره به جوهر یا مادهای دارد که یک شیء از آن ساخته شده است. علت صوری به نقشه یا طرحی که مورد نظر است، میپردازد. علت کارآمد یا فاعلی، بیانگر عامل یا منبع اصلی ساختن شیء است و علت نهایی، هدف یا کارکردی است که یک شیء برای آن ساخته شده است. به عنوان مثال، یک میز را در نظر بگیرید. این میز میتواند توسط نجار از چوب ساخته شود؛ میتواند دارای سطح مربع باشد که از هر گوشه یک پایه به آن عمود شده باشد و میتواند برای خوردن وعدههای غذایی یا موارد دیگر استفاده شود. فرانسیس بیکن در ابتدای انقلاب علمی در قرن شانزدهم، چهار علت ارسطو را به دو علت ماده و فاعلی کاهش داد. در قرن هفدهم، فیلسوفان اخلاقی درباره موضوعات علت فاعلی بحث میکردند؛ درحالی که فلاسفه طبیعی به علت مادی یا مکانیکی علاقهمند بودند.
درکنار پیرایش علّیت ارسطویی، این مفهوم از قرن هفدهم به مسئلهای بحث برانگیز در فلسفه تبدیل شد. دیوید هیوم آغازگر این بحثها در بین فلاسفه اخلاقی بود. او علّیت را «سیمان عالم» میدانست، ولی بر این باور بود که از نظر علت و معلولی «ارتباط ضروری» بین دو رخداد وجود ندارد. در عوض، فقط یک «پیوستگی پایدار» بین دو واقعه وجود دارد؛ به گونهای که ما یک رابطه علّی را بین آنها تحمیل میکنیم و یکی را علت و دیگری را معلول درنظر میگیریم. بنابراین، علّیت میتواند منعکس کننده یک تلقین فرهنگی یا اجتماعی باشد. امانوئل کانت در مقام پاسخ به هیوم، علّیت را به عنوان یکی از مقولات اصلی مسئول درک «خالص» به ویژه درک طبیعی یا علمی قلمداد مینمود. از نظر او، این مقوله اعتبار قوانین علمی را تضمین میکند، بهاینمعنا که درک انسان از رابطه علی و معلولی را بر شواهد علمی مرتبط با آن پدیده دخیل میکند. آنچه بیان شد، مقدمهای بر بحث علّیت بود که ان شاءالله در شماره آینده بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
منابع:
Marcum, J. A. (2008).Humanizing modern medicine: an introductory philosophy of medicine(Vol. 99). Netherlands: Springer.
نویسنده:
دکتر صادق یوسفی
دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم