تفاوت تدبر با تفسیر
با توجه به آیات مربوط به تدبر در قرآن کریم و بیانی که از مفهوم تدبر در شماره قبل ارائه گردید، تفاوتهای بارزی را میتوان میان تدبر و تفسیر برشمرد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- تدبر، برنامهای فراگیر: تدبر برنامهای است فراگیر که استفاده از آن برای اقشار و توده مردم لازم و ضروری است و هیچکس، خواه مسلمان یا غیرمسلمان، با هر سطح از مراتب علمی و روحی و در هر مرحله از فهم و درک که باشد، از آن بینیاز نیست. قرآن کریم عموم مردم را بدون هیچ قید و شرط به تدبر در قرآن کریم دعوت میکند و رویگردانان از تدبر را مورد نکوهش و توبیخ قرار میدهد:
﴿افلْم یدّبّروا الْقوْل﴾؛ پس چرا در این سخن (قرآن) ژرف نیندیشند؟! (مؤمنون، 68)
﴿افلا یتدبّرون القرآن ولوکان منْ عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾؛ آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟ و اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند. (نساء، 82)
حالآنکه «تفسیر» چنین عمومیتی ندارد و اختصاص به کسانی دارد که علوم و فنون لازم برای تفسیر را فراگرفته باشند.
- همراهی فکر و دل: تدبر جریانی است برخاسته از تعامل فکر و دل در آیات قرآن، بهگونهای که فکر و دل هر دو باهم در فرآیند آن شرکت دارند؛ ولی تفسیر، جریانی است فکری که میتواند با جریانی قلبی همراه نباشد؛
- پیامدنگری: تدبر ناظر به باطن، نتایج و پیامدها است؛ ولی تفسیر ناظر به شرح قالب و تبیین ظاهر عبارات است و مفاد هر یک از آیات را در جای خود روشن میسازد؛ بهعبارتدیگر نگاه مدبر و مفسّر به آیه از دو جهت و برداشت آن دو از آیه متفاوت است؛
- آینه دروننما: در امر تدبر، شخص خود را مخاطب آیات میبیند و درمان درد فکری و قلبی خویش را میجوید؛ ولی در تفسیر، مفسّر خود را مبلّغ و بیانگر آیات میشناسد، اگرچه خود را مخاطب آیات نبیند؛ بنابراین هر تدبری میتواند اصلاح شخص را در پی داشته باشد؛ لکن هر تفسیری با جریان تدبر و اصلاح شخص همراه نیست؛
- برنامهای ویژه: تدبر جریانی روحی- فکری است که با قرائت آهنگین و یا استماع آیات، زمینهسازی شده و با کاوش در آیات ادامه مییابد و به استخراج داروی درد مدبّر میانجامد؛ بنابراین «قرائت» زمینه تدبر و «عمل» نتیجه آن است (قرائت ـ فهم ـ عمل)؛ حالآنکه در تفسیر، آن مقدمه و این نتیجه، الزامی نیست.
آیا تدبر در قرآن، تفسیر به رأی نیست؟
چنانکه میدانیم، در متون اسلامی از تفسیر به رأی در مورد آیات قرآن کریم بهشدت نهی شده است. تفسیر به رأی، تفسیری است که مفسّر بر اساس اندیشههای از پیشساخته، در آیات قرآن بنگرد و هدفش این باشد که برای نظریه خود از قرآن دلیلی بیابد؛ بهعبارتدیگر بهجای عرضه عقیده خود بر قرآن، قرآن را بر عقیده خود عرضه نماید.
مبنای حرمت و مذمت تفسیر به رأی، احادیثی است که از پیامبرﷺ و امامان معصوم(علیهمالسلام) رسیده است؛ چنانکه پیامبرﷺ میفرماید: «من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّءْ مقْعده من النّار»؛ کسی که قرآن را به رأی خویش تفسیر نماید، جایگاه خود را در آتش دوزخ مهیا ببیند.
ازاینرو، ممکن است برای بعضی این مطلب مشتبه شود که تدبر در قرآن نیز شامل این نهی بوده و همگان مجاز به تدبر در قرآن نیستند؛ زیرا لازمه تدبر، اندیشیدن در آیات قرآن و به دنبال آن برداشت نمودن از آنها است و این ترس وجود دارد که شخص در حین اندیشیدن، نظر خود را بهجای نظر قرآن قرار دهد و نتیجهگیری کند.
در پاسخ به این شبهه میتوان گفت:
- بین تدبر و تفسیر به رأی، تفاوت اساسی وجود دارد. تفسیر به رأی در حقیقت عرضه کردن قرآن بر عقیده و پیشفرضها و ذهنیتهای خویش است، درحالیکه تدبر، برعکس آن است؛ اینکه انسان خود را بر قرآن عرضه کند و عقاید خود را با قرآن انطباق داده و ناخالصیها را اصلاح نماید. پرواضح است که مقایسه تدبر با تفسیر به رأی، قیاسی معالفارق است؛ تفسیر به رأی کجا و قرآن را ملاک و معیار دانستن و از آن راهنمایی و هدایت خواستن کجا؛
- همان اندازه که تفسیر به رأی کاری زشت و نکوهیده است، تدبر در قرآن کاری پسندیده، لازم و مورد سفارش فراوان قرآن است و ترککنندگان آن بهشدت توبیخ و سرزنش شدهاند؛
- در هیچیک از آیات دعوت به تدبر، قید و شرطی برای تدبر در قرآن نیامده است؛ بلکه بهصورت عام، همگان را به این موضوع مهم و اساسی دعوت کرده است و چنانچه در تدبر شبهه تفسیر به رأی وجود داشت، قرآن با چنین دعوت عمومی انسانها را بدان فرانمیخواند؛
- منع از تدبر در قرآن، افزون بر اینکه مخالف نص صریح قرآن کریم است، مخالف دعوت عقل در باب اصول اعتقادات از قبیل اثبات صانع، توحید، معاد و نبوت است. به همین جهت برخی از بزرگان، تفسیر به رأی را تنها در مورد تعبدیات که شامل آیات احکام است میدانند؛ زیرا احکام عبادی تنها باید از خازنان وحی گرفته شود. امام خمینی (رحمةالله) در کتاب آدابالصلوه دراینباره میفرماید: «تفکر و تدبر در آیات شریفه را با تفسیر به رأی که ممنوع است، اشتباه نمودهاند و بهواسطه این رأی فاسد و عقیده باطل، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را بهکلی مهجور نمودهاند؛ درصورتیکه کاربردهای اخلاقی، ایمانی و عرفانی بههیچوجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد... ». همچنین در جای دیگر همان کتاب میفرماید: «... محتمل است، بلکه مظنون است که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است... چنانکه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهای عامه که میخواستند دین خدا را با عقلها و مقایسههای خود بفهمند وارد شده است ... ».
منبع:
تدبر در قرآن، https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5415/7502/93688، دسترسی در 30/10/1398.