قلب و سلامت آن در نهج البلاغه

قلب از واژگان کلیدی در قرآن کریم است که به نظر می‌رسد بر حقیقت وجودی انسان دلالت داشته و در آیات بسیاری، تعابیر مختلفی درباره اهمیت قلب در سعادت و شقاوت انسان بیان شده است. قرآن کریم از سویی، دارا بودن قلب را موجب تذکر و یادآوری دانسته (ق، 37) و قلب سلیم را عامل سعادت انسان معرفی کرده است (شعراء، 89) و از سوی دیگر، قلب را مستعد بیماری (بقره، 10)، غفلت (کهف، 28) و قساوت (مائده، 13) می‌داند. با توجه به اهمیت قلب و تأثیر تعیین‌کننده آن در سلامت انسان و به‌منظور دستیابی به درک کامل‌تری از این مفهوم، مراجعه و مطالعه و بررسی روایات معصومان (علیهم‌السلام) در این زمینه مفید خواهد بود؛ ازاین‌روی در این نوشتار، به جستجوی این واژه در کتاب شریف نهج‌البلاغه حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخته شده ‌است.
امیرالمؤمنین، حضرت علی (علیه‌السلام)، در نامه خود خطاب به مالک اشتر نخعی در هنگام نصب وی به فرمانداری مصر، ضمن یادآوری ضرورت خودسازی، به او فرمان می‌دهد که خدا را با قلب و دست و زبان یاری کند (نامه 53). از این تعبیر روشن می‌شود که قلب، یکی از قوای انسان بوده و نیاز است که آن را در خدمت خداوند و در راه کسب رضایت او قرار دهد. افزون بر این، با نگاهی به دیگر کلمات قصار آن حضرت، به نظر می‌آید اعمال عبادی دیگر قوا و اعضای بدن هم تابع قلب است و ازاین‌رو توصیه می‌فرمایند که دیگر اعمال، هماهنگ با میزان آمادگی قلب انجام شود. ایشان می‌فرمایند: «قلب‌ها را امیال و روی آوردن و پشت کردنی است. پس قلب‌ها را آنگاه به کار وادارید که خواهشی دارند و روی آوردنی؛ زیرا اگر قلب را به‏اجبار، به‌ کاری واداری، کور می‌گردد» (حکمت 193) و در بیانی مشابه می‌فرمایند: «پس آنگاه‌که (قلب) آمادگی و نشاط دارد، آن را بر انجام مستحبات وادارید و آنگاه‌که پشت کرده و بی‌نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید» (حکمت 312). همچنین، قلب را مستعد خستگی دانسته و می‌فرمایند: «همانا این قلب‌ها همانند تن‌ها خسته می‌شوند. پس برای نشاط آن‌ها به سخنان تازه حکیمانه روی آورید» (حکمت 197).
 بدین‌ترتیب، در گفتار مولای متقیان، قلب انسان دارای نوسان و تغییر است و به نظر می‌رسد با توجه به سطح ایمان و یقین هر فرد، درجات متفاوتی دارد. درنتیجه، این قلب انسان است که عامل رستگاری یا شقاوت او می‌شود؛ ازاین‌روی نیاز است برای دارا بودن قلب سلیم و اطمینان از سلامت قلب کوشید. حضرت علی (علیه‌السلام) رسیدن به این جایگاه را در گرو اطاعت از خداوند، اجتناب از شیطان و توبه حقیقی دانسته‌‌اند:
خوشا به حال کسی که قلبی سلیم دارد، خدای هدایت‌گر را اطاعت می‌کند، از شیطان گمراه‌کننده دوری می‌گزیند، با راهنمایی مردان و با آگاهی به راه سلامت رسیده و به اطاعت هدایت‌گرش بپردازد و به راه رستگاری پیش از آنکه درها بسته شود و وسایلش قطع گردد، بشتابد. در توبه را بگشاید و گناهان را از بین ببرد. پس چنین فردی به راه راست ایستاده و به راه حق هدایت شده است (خطبه 214).
در نهج‌البلاغه، قلب‌های سالم رهیده از شیطان، از آن اولیای الهی است که مشتاق لقای پروردگارند: «رازهای اولیا، نزد تو آشکار و قلب‌هایشان در حسرت دیدار تو داغدار است. اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد، یاد تو آرامشان می‌کند، اگر مصیبت‌ها بر آنان فرود آید، به تو پناه می‌برند و روی به درگاه تو دارند؛ زیرا می‌دانند که سررشته کارها به دست تو است» (خطبه 227)؛ همان‌هایی که بر پایه فرمایش آن حضرت در خطبه همام، قلب‌هایی محزون دارند: «قلب‌های پرهیزکاران، اندوهگین و مردم از آزارشان در امان، تن‌هایشان لاغر و درخواست‌هایشان اندک و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است» (خطبه 193).
بدین‌ترتیب، قلب سلیم ویژه اولیای الهی و پرهیزکاران واقعی است و دستیابی به آن از مسیر دشوار مجاهدت و سخت‌کوشی در راه خداوند و دوری از آسیب‌های گوناگونی انجام‌پذیر است که قلب را تهدید می‌کنند.
قلب، کانون عواطف و گرایش‌های انسان است و همواره در برابر تلاطم‌ها و حالت‌های مختلفی قرار دارد که گذر دادن آن از امواج سهمگینی که آن را احاطه کرده‌اند، مستلزم مراقبت همیشگی و لحظه‌به‌لحظه است. این مراقبت، برای هر انسانی که خواستار قلب سلیم و رسیدن به جایگاه اولیا و متقین است، ضرورت دارد.
مخاطرات و آسیب‌های متوجه قلب انسان، در این حکمت پرمعنای حضرت تبیین شده است:
قلب انسان شگرف‌ترین اعضای درونی اوست که چیزهایی از حکمت و چیزهایی متفاوت با آن در او وجود دارد. پس اگر در دل امیدی پدید آید، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد، حرص آن را تباه سازد و اگر نومیدی بر آن چیره شود، تأسف خوردن آن را از پای درآورد. اگر خشمناک شود، کینه‌توزی آن فزونی یابد و آرام نگیرد. اگر به خشنودی دست یابد، خویشتن‌داری را از یاد برد و اگر ترس آن را فراگیرد، پرهیز کردن، آن را مشغول سازد و اگر به گشایشی رسد، دچار غفلت‌زدگی می‌شود و اگر مالی به دست آورد، بی‌نیازی، آن را به سرکشی کشاند و اگر مصیبت ناگواری به آن رسد، بی‌صبری رسوایش کند و اگر به تهی‌دستی مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگی بی‌تابش کند، ناتوانی آن را از پای درآورد و اگر زیادی سیر شود، سیری آن را زیان رساند. پس هرگونه کندروی برای آن زیان‌بار و هرگونه تندروی برای آن فسادآفرین است (حکمت 108).
بدین‌ترتیب، می‌توان گفت قلب انسان دستخوش بیماری‌های مختلف و آفت‏های گوناگون است و در اثر سرگرمی بیش‌ازحد به دنیا و غفلت از آخرت و آنچه برای آن ساخته شده است، روزبه‌روز بیشتر گرفتار این بیماری‌ها و درنهایت دچار شقاوت و تیره‌بختی می‌شود. ازنظر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، پندناپذیری از مرگ، نوعی بیماری قلب است: «اما افسوس که دل‌ها سخت شده، پند نمی‌پذیرد و از رشد و کمال بازمانده و راهی که نباید برود، می‌رود؛ گویا آن‌ها هدف پندها و اندرزها نیستند و نجات و رستگاری را در به دست آوردن دنیا می‌دانند» (خطبه 83). آن حضرت، بیماری قلب را شدیدترین و بدترین بیماری‌ها دانسته‌ و فرموده‌اند: «آگاه باشید که فقر نوعی بلا است؛ و سخت‌تر از تنگ‌دستی، بیماری تن و سخت‌تر از بیماری تن، بیماری قلب است. آگاه باشید که همانا عامل تندرستی، تقوای دل است» (حکمت 388).
 با ژرف‏بینی در مجموع اشاراتی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه شریف دارند، می‌توان به‌طور گزیده، به جایگاه قلب و سلامت آن در سرنوشت انسان در دنیا و آخرت پی برد. به نظر می‌رسد مأموریت مهم انسان در حیات دنیوی خویش، حفظ سلامت قلب و رساندن این بار عظیم به مقصد نهایی است؛ همان‌طور که آن حضرت ضمن نقل حدیثی از پیامبر گرامی اسلامﷺ، استوار شدن ایمان را منوط به استقامت قلب و راستی قلب را مستلزم استواری زبان دانسته و فرموده‌اند: «پس هرکس از شما بتواند خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و آبروی مردم سالم ماند، باید چنین کند» (خطبه 176).
بدین‌ترتیب، پیشگیری از ابتلای قلب به بیماری‌هایی که آن را تهدید می‌کنند و کوشش برای دستیابی به سلامت قلب، ضرورت داشته و تحقق سعادت واقعی انسان در گرو آن است.

منبع:
نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: نشر مشرقین، 1379.

نویسنده:

دکتر مرتضی حیدری

دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم