فلسفه سلامت

در شماره قبل به تعریف فلسفه پزشکی و مباحث مهم آن پرداخته شد. در این شماره به هستی‌شناسی سلامت و بیماری اشاره می شود.

هستی‌شناسی یا وجودشناسی (Ontology)، شاخه‌ای از فلسفه است که به مطالعه بودن یا وجود می‌پردازد. به عبارت دیگر، هستی‌شناسی، مطالعه فلسفی در عرصه چیستی است. از این منظر، در حوزه سلامت به طور عام، مفهوم اساسی، چیستی سلامت و بیماری است. اهمیت این بحث از آن جا ناشی می شود که فردی که معتقد به وجود بیماری و سلامت مستقل از ذهن ما در عالم خارج  است، نسبت به فردی که اعتقاد دارد این مفاهیم، قراردادهایی بیش نیستند، نگرش کاملاً متفاوتی به حوزه سلامت خواهد داشت. در عصر حاضر با پیشرفت و توسعه فن‌آوری، به‌خصوص در زمینه‌هایی چون تصویربرداری، پاتولوژی و لاپاراسکوپی، وجود سلامت و بیماری، مفروض انگاشته می شود. بدین معنی که پذیرفته می شود که بیماری‌ واقعاً وجود‌ دارد و لذا، می‌توان آن‌ را مشاهده، کشف و یا در آن، مداخله کرد. حال، پرسش این است که رابطه منطقی میان سلامت و بیماری چگونه است؟ آیا سلامت و بیماری منطقاً متضاد یا متناقض هستند؟ آیا سلامت یعنی نبود بیماری و برعکس؟ در نگاه نخست، به نظر می‌رسد سلامت چیزی بیش از فقدان بیماری یا ناخوشی نیست؛ با این حال با نگاه نقادانه، می توان گفت، نبود بیماری یا ناخوشی شرط لازم سلامت است، اما شرط کافی نیست. اگر سلامت و بیماری، مفاهیم منطقاً متناقض بودند، تعبیرهایی همچون ارتقای سلامت،‌ بی‌معنا می‌شدند. با این توضیح، این اندیشه که درجات نسبی سلامت، می‌توانند حتی در فقدان بیماری یا کسالت وجود داشته باشند، قابل دفاع به نظر می‌رسد.

این واقعیت که فرد می‌تواند با وجود ابتلا به بیماری، فعال بوده و احساس سلامت کند، به این نکته اشاره دارد که مفاهیم ناخوشی و بیماری، به حالات یا شرایط گوناگونی بستگی دارند. با توجه به مطالب فوق، می‌توان گفت که رویکردهای گوناگونی به مفهوم سلامت وجود دارد. رویکردهای تکاملی و آماری از آن جمله هستند که به خواست خداوند متعال، در شماره های آتی به آنها پرداخته خواهد شد.

نویسنده:

دکتر صادق یوسفی

رییس مرکز تحقیقات سلامت معنوی، دانشگاه علوم پزشکی قم

دکتر احمدرضا همتی مقدم

عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات