متن استاتیک شماره 22 موجود نیست
﴿یا أیّها النّبیّ إذا جاءک الْمؤْمنات یبایعْنک على أنْ لا یشْرکْن باللّه شیْئاً و لا یسْرقْن و لا یزْنین و لا یقْتلْن أوْلادهنّ و لا یأْتین ببهْتانٍ یفْترینه بیْن أیْدیهنّ و أرْجلهنّ و لا یعْصینک فی معْروفٍ فبایعْهنّ و اسْتغْفرْ لهنّ اللّه إنّ اللّه غفورٌ رحیمٌ﴾؛ اى پیامبر! هنگامیکه زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایستهاى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است! (ممتحنه: 12)
قرار بر این بود که متناسب با هر جلسه از درسهای اخلاق پزشکی، یک آیه بهعنوان پیشدرآمد بحث کلاس ارائه شود. به لطف خداوند متعال، برای جلسه آغاز حیات و بیان استدلالات علیه اسقاط جنین، به این آیه یادشده پرداخته خواهد شد.
این آیه شروط و تعهدات خانمها هنگام ایمان آوردن و بیعت با پیامبر را بیان مینماید. این آیه بهعنوان یکی از شواهد مخالفت آموزههای اسلام با اسقاط جنین بهکاررفته است. برای بررسی این منظور، دیدگاه تفاسیر بررسی گردید که آیا این نهی، مربوط به زندهبهگور کردن دختران است یا به موضوع اسقاط جنین برمیگردد یا درباره نوع دیگری از قتل فرزند است. نکته ضمیمه اینکه، واژه «یقْتلْن» در قرآن کریم، تنها یکبار و در همین آیه «و لا یقْتلْن أوْلادهن» بهکاررفته است.
همه تفاسیر موجود در نرمافزار جامع «نور الأنوار 2» که در شرح آیه به این فقره اشاره کردهاند، بررسی گردید که چکیده دیدگاه مفسران (بهجز چند مورد که آورده نشده است) تقدیم شما خواننده گرامی میگردد.
برخی از تفاسیر، مراد از این نهی را نهی از زندهبهگور نمودن دختران (وأد) دانستهاند؛ هرچند که چند مورد از این تفاسیر علت این زندهبهگور کردن را ننگ و عار و یا ترس از فقر گفتهاند، اما مصداقی بهجز همین وأد برای آن بیان ننمودهاند. این تفسیرها عبارتاند از: «تفسیر شریف لاهیجی»، «خلاصةالمنهج»، «الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز»، «اعراب القرآن و بیانه»، «أنوار التنزیل و أسرار التأویل»، «التفسیر المظهری»، «التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج»، «التفسیر الواضح»، «التفسیر الوسیط للقرآن الکریم»، «تیسیر الکریم الرحمن»، «الجدول فى اعراب القرآن»، «زاد المسیر فى علم التفسیر»، «الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل»، «تفسیر المراغی»، «کشف الأسرار و عدة الأبرار»، «معانى القرآن»، «فتح القدیر»، «تفسیر الجلالین» و «المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز».
برخی دیگر از مفسران قرآن کریم، باوجوداینکه آن را به همین زندهبهگور نمودن مربوط میدانند، اما آن را به این نهی خاص منحصر نمیکنند. ایشان پس از بیان مصدق این قتل (وأد) گفتهاند که شمول مصادیق این آیه میتواند به موارد دیگری از قتل فرزند نیز گسترش یابد. این تفسیرها عبارتاند از: «آیاتالأحکام»، «کنز العرفان فى فقه القرآن»، «بیان المعانى»، «تفسیر الوسیط زحیلى» و «تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان».
شماری از مفسران قرآن کریم نیز این آیه را به قتل فرزند (بهطور عام) تحویل نموده، اما به زندهبهگور نمودن دختر (وأد) یا اسقاط جنین یا غیر آن اشاره نداشتهاند. این دیدگاه در تفسیرهای «الکاشف»، «المبین» و «تفسیر روشن» مطرح گردیده است؛ البته به نظر میرسد این بزرگواران، بیش از آنکه تفسیر کنند، بیشتر به ترجمه آیه پرداختهاند.
برخی دیگر از تفسیرها، شرح و مصداق این قتل را اسقاط جنین (إجهاض) دانستهاند. در «تفسیر علیین» آمده است: «فرزندانى را که از زنا باردار شدهاند و سقط مىکنند». همچنین، در «مخزن العرفان در تفسیر قرآن» گفته شده است: «آیه اطلاق دارد و کشتن اولاد نیز انواع و اقسامى دارد، لکن غالباً متفرع و ناشى از زنا میگردد. زنهای زناکار وقتى از زنا حامله گردند براى جلوگیرى از افتضاح، بچههاى خود را سقط و اولاد خود را تلف میکنند؛ براى آنکه رسوا نگردند». «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» نیز همین نظر را دارد. «تفسیر هدایت» در شرح این آیه آورده است: «شاید سقطجنین از مصادیق و انواع قتل باشد که این آیه بدان توجّه دارد». تفسیر «من هدى القرآن» نیز این آیه را شامل قتل مادی و معنوی و سقطجنین دانسته است.
گروهی دیگر، مراد از این نهی را نهی از هر اسقاط و وأد (و حتی غیر آن) عنوان نمودهاند. این تفاسیر عبارتاند از: «المیزان فی تفسیر القرآن»، «الأصفى فى تفسیرالقرآن»، «تفسیر الصافی»، «ارشاد الأذهان إلی تفسیر القرآن»، «الأمثل فى تفسیر کتاب الله المنزل»، «نمونه»، «التبیان فى تفسیر القرآن»، «مجمعالبیان فی تفسیر القرآن»، «جوامع الجامع»، «مختصر مجمعالبیان»، «تفسیر اثناعشری»، «تفسیر أحسن الحدیث»، «تفسیر المعین»، «تفسیر جوامع الجامع»، «تفسیر خسروی»، «تفسیر روان جاوید»، «تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب»، «تفسیر من وحى القرآن»، «تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین»، «زبدة التفاسیر»، «ارشاد الأذهان إلی تفسیر القرآن»، «الجدید فى تفسیر القرآن المجید»، «الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین»، «مواهب علیه»، «الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز»، «التحریر و التنویر»، «الجامع لأحکام القرآن»، «روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم»، «الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه»، «فى ظلال القرآن» و «تسنیم».
البته دیدگاه تفسیرهای «انوار درخشان» و «مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر» در بیان آیه، همان قتل دختران است: «همچنین دختر خود را ب [ه] قتل نرسانند»، اما به دنبال آن، به نظر مفسّری دیگر اشاره میکنند: «و در تفسیر ابى اللیث گفته و بهوسیله دواء جنین خود را سقط ننماید». صاحب تفسیر «بحر العلوم» نیز همین رویکرد را دارد. «تفسیر روح البیان» نیز ضمن اشاره به وأدالبنات در شرح آیه، به سقطجنین به دنبال بارداری برنامهریزی نشده اشاره دارد.
در جمعبندی باید گفت که بیشتر مفسران محترم قرآن کریم، مصداق این آیه را «اسقاط جنین» برداشت کردهاند. جالب آنکه بیشتر ایشان هنگامیکه قصد بیان مصداق را دارند از واژه «اسقاط» (و نه سقط) استفاده میکنند.
در موضوع شأن جنین، پس از تعلّق شأن اخلاقی انسانی (personhood) هیچکس نباید به جان و حقوق جنین تعدی کند. این تعدّی، درست شبیه همان تعدی به جان انسان و به عبارت صحیحتر، تعدّی به جان همه انسانهاست. اسقاط جنین پس از ولوج روح، بدون هرگونه تردیدی معادل با قتل نفس است. بدون کوچکترین تردیدی، قتل جنینی که در او روح دمیده شده (و نیز بر اساس اصل احتیاط در دماء، حتی جنینی که احتمال میدهیم ولوج روح در او اتفاق افتاده)، همان قتل نوزاد و کودک و بزرگسال است.
منابع:
قرآن کریم.
ابن جوزى، ابوالفرج عبدالرحمن بن على (1422 ق)، زاد المسیر فى علم التفسیر، بیروت: دار الکتاب العربی، ج 4، ص 274.
ابن عاشور، محمد بن طاهر (بیتا)، التحریر و التنویر، بیجا، ج 28، ص 148.
ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب (1422 ق)، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دارالکتب العلمیه، ج 5، ص 299.
آل سعدى، عبدالرحمن بن ناصر (1408 ق)، تیسیر الکریم الرحمن، بیروت: مکتبة النهضة العربیه، ج 1، ص 1033.
آلوسى، سید محمود (1415 ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه، ج 14، ص 273.
بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین (1361 ش)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان، ج 12، ص 264.
بحرانى، سید هاشم (1416 ق)، البرهان فى تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، ج 5، ص 358.
بغوى، حسین بن مسعود (1420 ق)، معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربى، ف ج 5، ص 76.
بیضاوى، عبدالله بن عمر (1418 ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت: دار احیاء التراث العربى، ج 5، ص 207.
ثقفى تهرانى، محمد (1398 ق)، تفسیر روان جاوید، تهران: برهان، ج 5، ص 192.
جوادی آملی، عبدالله. تفسیر تسنیم. جلسه 15/12/1396، قابل دستیابی در
حائرى تهرانى، میرسیدعلى (1377 ش)، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ج 11، ص 120.
حجازى، محمد محمود (1413 ق)، التفسیر الواضح، بیروت: دار الجیل الجدید، ج 3، ص 663.
حسینى جرجانى، سیدامیر ابوالفتوح (1404 ق) آیات الأحکام، تهران: نوید، ج 2، ص 75.
حسینى شاهعبدالعظیمی، حسین بن احمد (1363 ش)، تفسیر اثناعشری، تهران: میقات، ج 13، ص 137.
حسینى همدانى، سیدمحمدحسین (1404 ق)، انوار درخشان، تهران: کتابفروشی لطفى، ج 16، ص 308.
حقى بروسوى، اسماعیل (بیتا) تفسیر روح البیان، بیروت: دارالفکر، ج 9، ص 488.
خانى، رضا و حشمتالله ریاضى (1372 ش)، ترجمه بیان السعادة فى مقامات العبادة، تهران: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، ج 14، ص 151.
دخیل، على بن محمدعلى (1422 ق)، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ج 1، ص 742.
درویش، محیى الدین (1415 ق)، اعراب القرآن و بیانه، سوریه: دار الارشاد، ج 10، ص 70.
رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد (1371 ش)، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران: امیرکبیر، ج 10، ص 76.
زحیلى، وهبة بن مصطفى (1418 ق)، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت: دار الفکر المعاصر، ج 28، ص 153.
زحیلى، وهبة بن مصطفى (1422 ق)، تفسیر الوسیط (زحیلى)، دمشق: دار الفکر، ج 3، ص 2643.
زمخشرى محمود (1407 ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی، ج 4، ص 520.
سبزوارى نجفى، محمد بن حبیبالله (1406 ق)، الجدید فى تفسیر القرآن المجید، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ج 7، ص 147.
سبزوارى نجفى، محمد بن حبیبالله (1419 ق)، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ج 1، ص 556.
سمرقندى، نصر بن محمد بن احمد (بیتا)، بحرالعلوم، بیجا، ج 3، ص 440.
شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم (1412 ق)، فى ظلال القرآن، بیروت- قاهره: دارالشروق، ج 6، ص 3547.
شبر، سیدعبد الله (1407 ق)، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، کویت: مکتبة الألفین، ج 6، ص 204.
شریف لاهیجى، محمد بن على (1373 ش)، تفسیر شریف لاهیجى، تهران: دفتر نشر داد، ج 4، ص 457.
شوکانى، محمد بن على (1414 ق)، فتح القدیر، دمشق، بیروت: دار ابن کثیر، دار الکلم الطیب، ج 5، ص 258.
صادقى تهرانى، محمد (1365 ش) الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم: انتشارات فرهنگ اسلامى، ج 28، ص 293.
صادقى تهرانى، محمد (1419 ق)، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، ج 1، ص 551.
طباطبایى، سیدمحمدحسین (1417 ق)، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ج 19، ص 242.
طبرسى فضل بن حسن (1377 ش)، تفسیر جوامع الجامع، تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ج 4، ص 283.
طبرسى فضل بن حسن (1372 ش)، مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو، ج 9، ص 414.
طنطاوى، سیدمحمد (بیتا)، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج 14، ص 344.
طوسى، محمد بن حسن (بیتا)، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربى، ج 9، ص 588.
طیب، سیدعبدالحسین (1378 ش)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: اسلام، ج 12، ص 504.
عاملى، على بن حسین (1413 ق)، الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز، قم: دارالقرآن الکریم، ج 3، ص 315.
فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر (1420 ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربى، ج 29، ص 524.
فراء، ابو زکریا یحیى بن زیاد (نامشخص). معانى القرآن، مصر: دارالمصریه للتألیف و الترجمه، ج 3، ص 152.
فضلالله، سیدمحمدحسین (1419 ق)، تفسیر من وحى القرآن، بیروت: دار الملاک للطباعة و النشر، ج 22، ص 169.
فیض کاشانى، ملا محسن (1415 ق)، تفسیر الصافى، تهران: الصدر، ج 5، ص 166.
فیض کاشانى، ملا محسن (1418 ق)، الأصفى فى تفسیرالقرآن، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ج 2، ص 1295.
قرشى، سیدعلیاکبر (1377 ش)، تفسیر احسن الحدیث، تهران: بنیاد بعثت، ج 11، ص 132.
قرطبى، محمد بن احمد (1364 ش)، الجامع لأحکام القرآن، تهران: ناصرخسرو، ج 19، ص 72.
قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا (1368 ش)، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، ج 13، ص 212.
کاشانى، محمد بن مرتضى (1410 ق)، تفسیر المعین، قم: کتابخانه آیتالله مرعشى نجفى، ج 3، ص 1500.
کاشانى، ملا فتحالله (1336 ش)، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، تهران: کتابفروشی محمدحسن علمى، ج 9، ص 254.
کاشانى، ملا فتحالله (1373 ق)، خلاصة المنهج، تهران: اسلامیه، ج 6، ص 160.
کاشانى، ملا فتحالله (1423 ق)، زبدة التفاسیر، قم: بنیاد معارف اسلامى، ج 7، ص 37.
کاشفى سبزوارى، حسین بن على (1369 ش)، مواهب علیه، تهران: سازمان چاپ و انتشارات اقبال، ج 1، ص 1249.
مترجمان (1377 ش)، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوى، ج 6، ص 303.
مترجمان (1360 ش)، ترجمه مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، تهران: فراهانى، ج 24، ص 382.
محلى جلالالدین / سیوطى جلالالدین (1416 ق)، تفسیر الجلالین، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات، ج 1، ص 554.
مدرسى سیدمحمدتقى (1419 ق)، من هدى القرآن، تهران: دار محبى الحسین، ج 15، ص 327.
مراغى احمد بن مصطفى (نامشخص)، تفسیر المراغى، بیروت: داراحیاء التراث العربى، ج 28، ص 74.
مظهرى محمد ثناءالله (1412 ق)، التفسیر المظهرى، پاکستان: مکتبة رشدیه، ج 9، ص 266.
مغنیه محمدجواد (نامشخص)، تفسیر المبین، قم: بنیاد بعثت، ج 1، ص 737.
مغنیه محمدجواد (1424 ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ج 7، ص 309.
مکارم شیرازى ناصر (1374 ش)، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ج 24، ص 46.
مکارم شیرازى، ناصر (1421 ق)، الأمثل فى تفسیر کتاب الله المنزل، قم: مدرسه امام على بن ابیطالب، ج 18، ص 263.
ملاحویش آل غازى عبدالقادر (1382 ق)، بیان المعانى، دمشق: مطبعة الترقى، ج 5، ص 512.
میرزا خسروانى علیرضا (1390 ق)، تفسیر خسروى، تهران: اسلامیه، ج 8، ص 268.
ناصرى محمدباقر (1413 ق)، مختصر مجمعالبیان، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ج 3، ص 414.
نخجوانى نعمتالله بن محمود (1999 میلادی)، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر: دار رکابى للنشر، ج 2، ص 408.
نیشابورى نظامالدین حسن بن محمد (1416 ق)، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت: دار الکتب العلمیه، ج 6، ص 294.
نویسنده:
دکتر محسن رضایی آدریانی
دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم