نقش عزت‌نفس در خویشتن‌داری از منظر قرآن کریم

شناخت اسباب و انگیزه‎های مهار خویشتن، یکی از ابعاد مهم در خویشتن‌داری است که نقش ویژه‌ای در این امر ایفا می‎کند. این امر مستلزم چشم‌پوشی از اهداف کوتاه‌مدت و کوشش برای رسیدن به وضعیت مطلوب است که نیازمند انگیزه‌های نیرومند و همه‌جانبه است. در اینجا این پرسش مطرح است که انسان‌ها با چه انگیزه‌ای به مهار خویشتن روی می‌آورند و آموزه‌های اسلام چه انگیزه‌هایی برای مهار خویشتن ارائه داده‌اند؟ برخی پژوهشگران اذعان داشته‌اند که موضوع انگیزش در خودمهارگری با وجود اهمیت زیاد آن کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است (رفیعی هنر، 1395: 219)، ولی در آموزه‌های اسلامی به‌تفصیل به این بحث پرداخته شده و انگیزه‌های متعددی برای خویشتن‌داری مطرح شده است. برخی محققان انگیزه را عبارت از وضعیت درونی ارگانیزم دانسته‌اند که رفتار و تفکر فرد از آن ناشی می‌شود. برخی نیز انگیزه را فرایند فعال کردن رفتار، حفظ فعالیت و هدایت الگوی رفتار پنداشته‌اند (خداپناهی، 1376: 11). در این پژوهش، به بیان یک انگیزه درونی که انسان را به خویشتن‌داری دعوت می‌کند و در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است، می‌پردازیم. قرآن کریم با ارتقای عزت‌نفس، انگیزه انسان را به خویشتن‌داری تقویت می‌کند.

عزت‌نفس (self-esteem) ازجمله مفاهیمی است که ارتباطی مستقیم با خویشتن‌داری دارد. عزت‌نفس ـ که با تعبیرهای خودپنداره مثبت و برداشت مثبت از خود هم از آن یاد شده است ـ به معنای تعریف یا برداشت درونی‌شدۀ فرد از ارزشمندی خود است (انصاری و جان‌بزرگی، 1395: 117؛ ویلدینگ و پالمر، 1397: 19-20). این مفهوم، دو مؤلفه احساس شایستگی و ارزشمندی و یک نتیجه خودسنجی را دربر می‌گیرد و سبب می‌شود فرد اهدافش را تا سطح ارزش‌ها و آرمان‌ها ارتقا دهد و از اهداف و معیارهای پست که می‌توانند او را به کج‌روی سوق دهند، رها کند و می‌تواند به‌عنوان یکی از عناصر انگیزه‌بخش در خویشتن‌داری مطرح باشد. کلارک، برخورداری از خودانگاره قوی و مثبت (خود آرمانی) و احترام به خود و احساس امنیت عاطفی را نشانه عزت‌نفس می‌داند (کلارک و همکاران، 1380: 25). میزان عزت‌نفس انسان در عملکرد او اثرگذار است. محققان، مشکلاتی همچون ترس، بی‌ارادگی، تسلیم شدن در برابر دیگران یا وابستگی شدید به آن‌ها، نابردباری و بی‌صبری در حوادث زندگی، منفی‌گرایی، کسالت، تنبلی و هدر دادن عمر، بی‌هدفی و سردرگمی، سرزنش کردن خود و دیگران، خودشیفتگی، تظاهر و ریاکاری، زیاده‌طلبی و حرص، ظلم و تضییع حقوق دیگران، تقلید کورکورانه، پیش‌داوری، بروز احساساتی همچون خشم، حسادت، بخل و خساست و غفلت از ارزش‌های درونی خود و طلب آن از جهان پیرامون خود و... را از آثار کمی عزت‌نفس برشمرده‌اند (مردانی، 1389: 7).

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد       آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

واقعیت این است که انسان متناسب با خودپنداره و تصوری که از خود و شخصیت خود دارد، عمل می‌کند. قرآن کریم با توجه به این مسئله، به کرامت ذاتی انسان توجه می‌دهد و بدین‌وسیله به انسان عزت‌نفس می‌بخشد: «و لقدْ کرّمْنا بنی آدم و حملْناهمْ فی الْبرّ و الْبحْر و رزقْناهمْ من الطّیّبات و فضّلْناهمْ على‏ کثیرٍ ممّنْ خلقْنا تفْضیلاً (اسراء: 70)؛ و به‌راستی ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکب‌ها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آن‌ها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم».

تفسیر نمونه ذیل این آیه آورده است:

ازآنجاکه یکى از طرق تربیت و هدایت، همان دادن شخصیت به افراد است، قرآن مجید به دنبال بحث‌هایى که درباره مشرکان و منحرفان در آیات گذشته داشت، در اینجا به بیان شخصیت والاى نوع بشر و مواهب الهى به او مى‏پردازد تا انسان با توجه به این ارزش فوق‌العاده، به‌آسانی گوهر خود را نیالاید و خویش را به بهاى ناچیزى نفروشد؛ چنان‌که مى‏فرماید: ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم (و لقدْ کرّمْنا بنی آدم)... (مکارم شیرازی و دیگران، 1374: 12/196-197).

اینکه خداوند انسان را خلیفه‌الله نامیده، نشان‌دهنده مقام انسان و کرامت ذاتی اوست: «و إذْ قال ربّک للْملائکة إنّی جاعلٌ فی الْأرْض خلیفةً... (بقره: 30)؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: "من در زمین جانشینى خواهم گماشت"». همچنین، او را مسجود ملائک قرار داده است: «و لقدْ خلقْناکمْ ثمّ صوّرْناکمْ ثمّ قلْنا للْملائکة اسْجدوا لآدم فسجدوا إلاّ إبْلیس لمْ یکنْ من السّاجدین (اعراف: 11)؛ و در حقیقت، شما را خلق کردیم، سپس به صورتگرى شما پرداختیم؛ آنگاه به فرشتگان گفتیم: "براى آدم سجده کنید" پس [همه‏] سجده کردند، جز ابلیس که از سجده‌کنندگان نبود». آیات مشابه: بقره: 34؛ اسراء: 61؛ کهف: 50؛ طه: 116.

آیه امانت نیز بر این موضوع تأکید دارد و طبق آن، انسان تنها موجودی است که حامل امانت الهی شده و لیاقت حمل آن را داراست. خداوند می‌فرماید: «إنّا عرضْنا الْأمانة على السّماوات و الْأرْض و الْجبال فأبیْن أنْ یحْملْنها و أشْفقْن منْها و حملها الْإنْسان ... (احزاب: 72)؛ ما امانت [الهى و بار تکلیف‏] را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‏ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و [لى‏] انسان آن را برداشت».

تفسیر نمونه در توضیح این آیه می‌نویسد:

 این دو آیه که آخرین آیات سوره احزاب است، مسائل مهمى را که در این‏ سوره درزمینهٔ ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب و اخلاق آمده است، تکمیل مى‏کند و نشان مى‏دهد انسان چگونه داراى موقعیت بسیار ممتازى است که مى‏تواند حامل رسالت عظیم الهى باشد و اگر به ارزش‌های وجودى خود جاهل گردد، چگونه بر خویشتن ظلم و ستم کرده، به اسفل‌السافلین سقوط مى‏کند! نخست، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، مى‏گوید: ما امانت خود را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‏ها عرضه داشتیم‏ (مکارم شیرازی و دیگران، 1374: 17/451).

هرچند در تفسیر این آیه و مراد از امانت، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد، ولی به‌هرحال این آیه امتیازی برای انسان به شمار می‌آید و درصدد یادآوری شخصیت ممتاز او در مقایسه با دیگر موجودات و درنتیجه، ارتقای عزت‌نفس اوست و در این حد برای اثبات مراد کفایت می‌کند. همچنین، گاهی آیات نورانی وحی، جایگاه و شأن بلند مؤمنان را به آنان تذکر می‌دهد تا بکوشند عملکردشان متناسب با این عنوان و جایگاه باشد؛ همان‌طور که در سوره آل‌عمران می‌فرماید: «کنْتمْ خیْر أمّةٍ أخْرجتْ للنّاس... (آل‌عمران: 110)؛ شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‏اید...».

در آیه پایانی سوره مجادله نیز شبیه این مضمون وجود دارد. در این سوره برای اینکه رابطه عاطفی بین مؤمنان و محاده‌کنندگان با خدا و رسول (کسانی که در برابر حدود الهی، حدود دیگری تعیین می‌کنند و به تقابل با پیامبر برمی‌خیزند)، قطع شود، می‌فرماید:

لا تجد قوْماً یؤْمنون باللّه و الْیوْم الْآخر یوادّون منْ حادّ اللّه و رسوله و لوْ کانوا آباءهمْ أوْ أبْناءهمْ أوْ إخْوانهمْ أوْ عشیرتهمْ أولئک کتب فی قلوبهم الْإیمان و أیّدهمْ بروحٍ منْه... (مجادله: 22)؛ قومى را نیابى که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانى را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‏اند- هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند- دوست بدارند. در دل این‌هاست که [خدا] ایمان را نوشته و آن‌ها را با روحى از سوی خود تأیید کرده است.

 این آیه از یک‌سو بر مؤمن بودن آنان تأکید می‌کند و اقتضای ایمان را عدم ایجاد ارتباط عاطفی با محاده‌کنندگان با خدا معرفی کرده است. در واقع، معنای آیه این است که شأن مؤمن بالاتر از آن است که مرتکب چنین خطایی شود و از سوی دیگر، در انتهای آیات از مؤمنان با عنوان حزب‌الله یاد کرده است که می‌تواند در بالا بردن عزت‌نفس آنان نقش مؤثری ایفا کند.

در بیشتر مواردی که آیه با خطاب «یا أیّها الّذین آمنوا» شروع شده است؛ یعنی عملکرد مؤمن باید متناسب با شأن این عنوان باشد؛ مانند «یا أیّها الّذین آمنوا لا تقدّموا بیْن یدی اللّه و رسوله و اتّقوا اللّه إنّ اللّه سمیعٌ علیمٌ (حجرات: 1)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، در برابر خدا و پیامبرش [در هیچ کارى‏] پیشى مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنواى داناست». در آیات مختلفی شبیه این مضمون وجود دارد؛ همچون صف: 2-3؛ بقره: 104 و 153؛ آل‌عمران: 102 و.... علامه طباطبائی دراین‌باره می‌گوید: خطاب «یا أیّها الّذین آمنوا» لقبی تجلیلی و تشریفی برای مؤمنان است که تنها در مورد امت پیامبر اسلام ﷺ به‌کاررفته است و درباره امت‌های پیشین الفاظی همچون قوم، اصحاب و... به‌کاررفته است (طباطبائی، 1417 ق: 1/245-246).

ازجمله تعابیر بیا‌نگر کرامت‌بخشی به مؤمنان و ارتقای عزت‌نفس ایشان، این است که خداوند عزت را مخصوص خود، رسول خدا و مؤمنان دانسته است و در سوره منافقون می‌فرماید: «... للّه الْعزّة و لرسوله و للْمؤْمنین... (منافقون: 8)؛ ... عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است...».

در روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز عزت‌نفس انسان یادآوری شده و توجه داده شده است که مؤمنان باید قدر و ارزش شخصیت خود را بدانند و آن را ارزان نفروشند. مرحوم کلینی از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل کرده است که فرمودند: «... إنّ أعْظم النّاس قدْراً الّذی لا یرى الدّنْیا لنفْسه خطراً أما إنّ أبْدانکمْ لیْس لها ثمنٌ إلّا الْجنّة فلا تبیعوها بغیْرها ... (کلینی، 1407 ق: ‏1/19)؛ باارزش‌ترین مردم کسى است که دنیا را براى خود منزلتى نداند. همانا براى بدن‌های شما بهایی جز بهشت نیست؛ پس آن را به غیر بهشت نفروشید».

در روایتی از امام هادی (علیه السلام)  نقل شده است که فرمودند: «منْ هانتْ علیْه نفْسه فلا تأْمنْ شرّه (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 484)؛ کسی که نفس خود را خوار بشمارد (برای خودش شخصیت قائل نباشد) از شر او ایمن نباش». این روایت به این مسئله اساسی توجه می‌دهد که عملکرد انسان بر اساس خودپنداره‌ای است که در ذهن خویش دارد؛ درصورتی‌که خودپنداره‌اش منفی باشد، نمی‌توان از شر او ایمن بود. این مفهوم با بیانی دیگر نیز در روایات آمده است. امام علی (علیه السلام)  فرمودند: «منْ هانتْ علیْه نفْسه فلا ترْج خیْره‏ (تمیمی آمدی، 1410 ق: 661‏)؛ کسی که نفس خود را خوار بشمارد (برای خودش شخصیت قائل نباشد)، به خیر او امیدوار نباش».

بر اساس آیات و روایات یادشده، عزت‌نفس نقش بسزایی در انتخاب‌ها و عملکرد انسان دارد. فردی که عزت‌نفس بالایی داشته و متوجه کرامت خود باشد، تنها به اهداف پست دنیوی بسنده نخواهد کرد و ارزش‌ها و آرمان‌های والای الهی را مدنظر قرار خواهد داد و برای رسیدن به آن اهداف والا، تلاش خواهد کرد.

منابع:

قرآن کریم.

ابن شعبه حرانى، حسن بن على (‏1404 ق)، ‏تحف العقول‏، محقق/ مصحح: علی‌اکبر غفارى، چاپ دوم، ‏قم: جامعه مدرسین.‏

انصاری، حسن و مسعود جان بزرگی (1395)، «بررسی ارتباط "خود پنداره" با "خدا پنداره" در درمان مذهبی (معنوی) اختلالات روانی»، مطالعات اسلام و روانشناسی، ص 115-130.

تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد (1410 ق)، غررالحکم و درر الکلم، ‏محقق / مصحح: سیدمهدى رجائى، چاپ دوم‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏.

خداپناهی، محمدکریم (1376)، انگیزش و هیجان، تهران: سمت.

رفیعی هنر، حمید (1395)، روانشناسی مهار خویشتن با نگرش اسلامی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

طباطبائى، محمدحسین (1417 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن‏، چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏.

کلارک و همکاران (1380)، روش‌های تقویت عزت‌نفس در نوجوانان، ترجمه علی پور، مشهد: آستان قدس رضوی.

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1407 ق)، الکافی (ط –الإسلامیة)، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

مردانی، فیروز (1389)، بررسی تطبیقی عزت‌نفس از دیدگاه مولانا و روانشناسان انسان‌گرا، پژوهشنامه تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی.

مکارم شیرازى، ناصر و همکاران (1371)، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیة.

ویلدینگ، کریستین و استفان پالمر (1397)، غلبه بر عزت‌نفس پایین با CBT (درمان شناختی-رفتاری)، ترجمه پریوش نریمانی و شهرزاد شیخ حسنی، تهران: آوای نور.

 

نویسنده:

دکتر محمود شکوهی تبار

دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم