مفهوم ناخوشی (1)

در این شماره، به مفهوم ناخوشی (Illness) پرداخته می‌شود. بالین‌گران با رویکرد انسان‌گرایانه، مفهوم ملموس ناخوشی را به جای مفهوم انتزاعی بیماری می‌پذیرند؛ برای نمونه کاسل (Cassell) به دو مشکل مفهوم زیست‌پزشکی از بیماری اشاره می‌کند. نخستین مورد اینکه پزشکان معتقد به این رویکرد، هر بیماری را ناشی از تنها یک علت منحصربه‌فرد می‌دانند؛ اگرچه بیماری‌های عفونی اغلب نتیجه یک میکروارگانیسم واحد هستند، بااین‌حال بسیاری از بیماری‌ها، مانند سرطان و بیماری قلبی، علل متعددی دارند. با اطمینان، بسیاری از بیماری‌های مزمن، هیچ علت واحدی ندارند. افزون بر این، علت بسیاری از بیماری‌ها در بافتار فرهنگی یک جامعه نهفته است. به عقیدۀ کاسل، «بیماری را نمی‌توان جدا از سبک زندگی شخص و محیط اجتماعی که بیماری در آن رخ داده است، کاملاً درک کرد»؛ به‌عنوان نمونه افزایش شدید سرطان ریه پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم، بازتاب رویه‌های اجتماعی پذیرفته‌شده، یعنی عادت نسل‌های قبلی به مصرف سیگار بود.
مشکل دوم، کارکرد مدل زیست‌پزشکی است که صرفاً یک نتیجه برآمده از ساختار است. به‌طوری‌که یک تغییر در کارکرد یا یک بدکارکردی، بازتاب تغییر در ساختار است. مسئله این است که ساختار، یک ساخت تصنعی یا لحظه‌ای در زمان است، درحالی‌که ناخوشی حالتی پویاست که در آن پاتوفیزیولوژی در طول زمان آشکار می‌شود.
کاسل، دیدگاه هستی‌شناختی بیماری را با دیدگاه فیزیولوژیک یا دیدگاه فرایندگرا به چالش می‌کشد و مدعی است که نظام کافی برای درک ماهیت بیماری وجود ندارد. او می‌افزاید: «من فکر می‌کنم شما نمی‌توانید تعریفی ارائه کنید که آن‌قدر مبهم نباشد که به‌عنوان یک راهنمای عملی قابل استفاده باشد». افرادی همچون کنت بوید (Kenneth Boyd)، موافق وجود ابهام در مفاهیمی، مانند بیماری و ناخوشی هستند؛ اگرچه دلیل آن را ارزش‌بار بودن آن‌ها می‌دانند. از سویی، افرادی مانند لستر کینگ (Lester King) نیز موافق مبهم بودن ماهیت بیماری هستند؛ اگرچه او ابهام را بر این واقعیت استوار می‌داند که بیماری عموماً در یک گستره قابل تعریف است؛ به‌عنوان نمونه عادی بودن میزان هموگلوبین خون یک عدد دقیق نیست، بلکه یک گستره است.
به گفته کینگ، بیماری یک تصور کاملاً تصنعی است. تنها زیست‌شناسی نیست که یک بیماری را می‌سازد، بلکه ارزش‌های اجتماعی ما نیز اثرگذار است: «بیماری حاصل تجمع شرایطی است که بر اساس قضاوت فرهنگ رایج، دردناک تلقی شده، یا ناتوان‌کننده است و درعین‌حال، حاصل انحراف از هنجارهای آماری یا برخی از وضعیت‌های ایدئال است». سرانجام، بیماری‌ها «چیزهایی مانند صخره‌ها، درختان یا رودخانه‌ها نیستند، بلکه بیماری‌ها نشان‌دهندۀ الگوها یا روابط هستند».
جورج آگیچ (George Agich) نیز نظریه ارزش‌خنثی بودن بیماری را رد می‌کند. او معتقد به گستره احتمالات در ارتباط با بیماری و نیز نقش ویژگی ارزشبار در قضاوت بیماری است؛ چراکه موضوع پزشکی، بیماری‌های انسان است.

این موضوع در شماره بعد ادامه می‌یابد.

منبع:

Marcum, J. A. (2008). Humanizing modern medicine: an introductory philosophy of medicine (Vol. 99). Netherlands: Springer.

نویسنده:

دکتر صادق یوسفی

دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم