روش‌ پژوهش حدیثی

با توجه به اینکه بخش مهمی از پژوهش بر روی روایات طبی - بر پایه ماهیت اساسی آنها – به روش‌های پژوهشی در حوزه حدیث مرتبط است، لازم است که ضرورت‌های حداقلی یک پژوهش میان‌رشته‌ای حدیث و علوم پزشکی تبیین شود. در این گفتار، ضمن اشاره به چند نکته اصلی، بحث‌های مقدماتی با نگاه مطالعه احادیث پزشکی، ارائه می‌شود.

این ضوابط از آنجا مهم است که حدیث‌پژوهان در طول تاریخ علوم حدیث، دانش‌ها و راهکارهایی را برای شناخت و ارزیابی مناسب حدیث طراحی کرده‌اند که بدون توجه به آنها، نمی توان به یک پژوهش حدیثی دست زد. توجه به این نکته لازم است که بر پایه همه روش‌های شناخته شده در مطالعات میان‌رشته‌ای، باید اصول و ضوابط و قواعد دانش‌های مورد مطالعه، به طور کامل رعایت شود. تساهل و تسامح در آموزه‌های این دانش‌ها، موجب آن خواهد شد که نوعی درهم‌ریختگی و به خطا رفتن در نتایج پژوهش، پیش آید.

نه هر حدیثی و با هر روشی، و نه هر آموزه طبی و از هر کسی، پذیرفته حدیث‌پژوهان و پزشکان نیست. از‌این‌رو، برای رسیدن به نتیجه مقبول، باید اصول پژوهشی هر دو طرف مطالعه میان رشته‌ای به درستی رعایت شود. بنابراین، ضمن تاکید بر این جهات، ضرورت دارد روش پژوهشی مناسب در حوزه حدیث هم – به شکل حداقلی – نادیده گرفته نشود. این نگاه حداقلی بدان جهت است که پزشکان محترم در مقام مطالعه و احیاناً تحقیق در این روایات، با اصول کلی و اولیه مطالعات حدیثی در حوزه خاص پزشکی آشنا باشند، اگرچه که به‌کارگیری تخصصی این اصول، باید در کنار متخصص حدیثی باشد.

این اصول کلی را در قالب نکاتی، در اینجا ارائه می‌کنیم:

نکته اول: شناخت حدیث

در مجموعه دانش‌های حدیثی، دانشی را با عنوان درایة‌الحدیث طراحی کرده‌اند که قواعد شناخت حدیث و نیز شیوه تعامل با حدیث، در آن بیان شده است. حدیث‌پژوهان با استفاده از این قواعد، در مقام تحقیق و مطالعه درباره هر حدیثی، نیازمندی‌های شناخت دقیق حدیث را فراهم می‌آورند.

علت نیاز به قواعد، بروز حالات و مشکلات خاصی است که گاه برای احادیث، پیش آمده است. چه آنکه حدیث مانند قرآن کریم به شکل اعجاز و با ابلاغ عمومی – در همه موارد – بیان نشده است. برخی از این روایات، صرفاً گفتگوی میان امام و راوی و یا اشخاص دیگر است. بدیهی است که راوی، همیشه آنچه را که خود فهمیده، نقل می‌کند. در این میان، پدیده «اشتباه» ممکن است که به صورت جدی توسط راویان – که معصوم نیستند – رخ داده باشد. از‌این‌رو، ممکن است آسیب‌هایی در ناحیه سند یا متن حدیث پیش آمده باشد؛ یا بسیاری اتفاقات دیگر که در مسیر نقل و انتقال احادیث در میان راویان پیش آمده است. بنابراین، پیش از هر چیز، ضرورت دارد که حدیث از منابع اصلی و مورد اعتماد گرفته شود؛ ثانیاً همه نقل‌های حدیث، جمع‌آوری و مقابله شوند؛ ثالثاً فضای صدور روایات – در حد امکان – با استفاده از نقل‌های گوناگون آن، شناسایی شوند.

بر پایه قواعد درایة الحدیث، انواع حدیث به لحاظ اتفاقاتی که ممکن است برای حدیث پیش بیاید، تبیین شده‌اند. از این منظر، اتصال یا انقطاع سند، وضعیت اعتماد به راویان، آسیب‌های متنی روایات، انواع دلالت‌های روایات و ... قابل شناخت و برخورد مناسب است و این، کاری است که حدیث‌پژوه متبحر، باید به آن اقدام کند و زوایای کار را بشناسد.

نکته دوم: استناد

در دانش‌های حدیثی، یک دغدغه مهم – و از نگاهی مهم‌ترین دغدغه -، صدور روایت از معصوم است. ارزیابی حدیث در جهت دستیابی به این مهم، بر پایه مبانی اصول فقهی عالمان، صورت می‌گیرد. برخی، صرفاً با نگاه به راویان که در سند حدیث قرار گرفته‌اند، به بررسی صدور حدیث می‌پردازد. بر این پایه، حدیث را به چهار نوع صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم می کنند. این عناوین به اعتبار اتصال و عدم اتصال سند به معصوم و نیز اوصاف راویان و میزان اعتماد به آنها، بر احادیث، تطبیق می‌شود. این دیدگاه، خبر راوی ثقه را معتبر می‌شمارد.

برخی دیگر، وثوق به صدور روایت را، ملاک اعتبار حدیث می دانند. این وثوق و اعتماد به صدور روایت، برخاسته از پژوهش‌هایی است که از ناحیه سند حدیث و متن آن و منبع حدیث و قرینه‌های خاص و موردی آن، نتیجه می دهد. این دیدگاه را وثوق صدوری می‌نامند.

بر اساس دیدگاه دوم – که غالب عالمان و حدیث‌پژوهان، آن را پذیرفته‌اند – گاه، حدیث ضعیف (از نظر سند) ممکن است با قراین خاص یا با توجه به قراین متنی، مورد اعتماد شمرده شود.

از سوی دیگر، محورهای موضوعات احادیث هم، تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. برخی موضوعات، صرفاً تعبدی و برخاسته از تأسیس شرع و دین است و برخی هم، موضوعات خارجی است که قبل از شریعت هم بوده است. قطعاً ارزیابی این دو دسته، با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند، از جمله اینکه در موضوعات تعبدی و تأسیس شریعت، راهی جز شنیدن از راویان صادق برای شناخت حکم شرعی نیست، اما در موضوعات غیرتعبدی که تأسیس شرعی نیست، همچون موضوعات معاملات و اخلاقیات و غالب موضوعات طبی و امثال اینها، راه شناخت احادیث با تعقل و تحلیل یا آزمایش و تجربه ممکن است.

به بیان دیگر، در خصوص مسائل پزشکی مثلاً، آزمون تأثیرگذاری یک آموزه روایی و شرایط آن، می تواند در اعتماد یا عدم اعتماد به آن آموزه، تأثیرگذار باشد. البته، قواعد استنادی احادیث که در علوم حدیث، وجود دارد، در اعتمادسازی نسبت به حدیث، نقش دارند، اما تنها راه اعتماد به این نوع احادیث، بررسی‌های صرفاً رجالی و نقد راویان نیست، بلکه با پژوهش‌های میان‌رشته‌ای روش‌مند، امکان دست‌یابی به استناد روایات وجود دارد.

این به معنای آن نیست که در استفاده از احادیث – به صورت خاص پزشکی و امثال آن -، علوم حدیث نادیده گرفته شود. بلکه به معنای آن است که پژوهش‌های میان‌رشته‌ای درباره حدیث پزشکی و تحلیل محتوایی آنها، به صورت کامل وابسته به پژوهش‌های حدیثی نیست.

اگرچه که نظر نهایی درباره یک حدیث و یا یک دسته از احادیث، برخاسته از مجموعه پژوهش‌های حدیثی و پزشکی است، برآیند کلی اطلاعات دست‌یافته درباره یک حدیث، نتیجه نهایی را درپی خواهد داشت.

اما در طب روحانی، که مستفاد از آموزه‌های قرآنی و حدیثی می‌تواند باشد، چون امور تعبدی هستند، نیاز به احراز صدور روایات از راه سند جدّی است. همچنان‌که در مباحث حقوقی پزشکی هم، چون به بحث‌های فقهی و حقوقی و قرار شرعی برمی‌گردد، نیاز به استناد و انتساب صحیح به شارع و قانون‌گذار وجود دارد.

نکته سوم: فهم حدیث

دریافت پیام و محتوای حدیث را به عنوان فهم حدیث و روش و مبانی استنباط از آن را فقه الحدیث می‌نامیم. قطعاً شناخت و تحلیل محتوای حدیث هم، وابسته به ضوابطی است. بخش مهمی از این مسأله، وابسته به شناخت ظاهر حدیث و کم و زیادها و احیاناً یافتن قرائت صحیح از حدیث است. این مباحث در علم درایه، به شکل قاعده‌سازی و در دانش فقه الحدیث، به شکل مصداق موردی مطرح می‌شود. از این رو، نتیجه نهایی ارزیابی و فهم حدیث هم به گونه‌ای نیست که بتوان به سادگی، درباره آن، به حسب ظاهر اولیه حدیث حکم کرد. فهم ظاهر حدیث، بر پایه استفاده از راهکارهای شناخت زبانی، بخشی از کار را تشکیل می‌دهد، اما بخش مهم‌تری را باید در مسیر دستیابی به مقصود گوینده، جستجو کرد. حدیث‌پژوهان، این وظیفه را بر عهده دارند تا دقت‌های لازم را در جهت به کارگیری قواعد شناخت و روش فهم حدیث، مورد توجه قرار دهند.

گذشته از این، معادل‌سازی و مشابه‌سازی اصطلاحات و شناخت حدود آنها در حوزه‌های موضوعات تخصصی علوم تجربی اعم از طبیعی و انسانی، در فهم این‌گونه احادیث، یک ضرورت است.

یافته‌های دانش‌های بشری در صورتی که قطعی باشند، خود در شمار قرینه‌هایی شمرده می‌شوند که می‌توانند در فهم مقصود از احادیث، نقش ایفا کنند. مثال‌هایی که شیخ صدوق در این جهت آورده، سه حدیث است که درباره آنها می‌گوید:

«و آنکه در حدیث درباره عسل وارد شده که شفای هر دردی است، صحیح است و معنایش آن است که شفایش هر دردی است که از برودت (طبع سرد) باشد و آن حدیث که در آن، برای بواسیر، استنجاء به آب سرد وارد شده، در صورتی است که بواسیر، ناشی از حرارت باشد و آن حدیث در باب بادنجان وارد شده که شفا است، مخصوص وقتی است که در فصل مرطوب است و شخص، چیزی با طبع مرطوب می‌خورد نه سایر اوقات.»

نکته چهارم: نقد حدیث

پس از شناخت و فهم حدیث، نتیجه‌ای که حاصل می‌شود دو حالت کلی است. حالت اول احراز درستی حدیث از جهت صدور و محتوا و قواعد حدیث‌شناختی. در این صورت، حدیث معتبر خواهد بود و قابل استفاده در جهات مختلف خواهد بود و حالت دوم، عدم احراز صحت حدیث از هر یک از جهات سه‌گانه فوق است. تفصیل این بحث، در شماره آینده ذکر خواهد شد ان‌شاء‌الله

منبع:

محمد حسن ربانی بیرجندی، «وثوق صدوری و وثوق سندی و دیدگاه‌ها» مجله کاوشی نو در فقه، شماره 19 و 20.

نویسنده:

دکتر محمدکاظم رحمان ستایش

عضو هیأت علمی دانشگاه قم