تزاحم منافع، ترجیح کدام؟!

بحث را با سخن خداوند متعال، آغاز می‌کنیم. خدای تبارک و تعالی در سوره‌ی مبارکه‌ی «مجادله» می‌فرماید:

لا تجد قوْماً یؤْمنون باللّه و الْیوْم الْآخر یوادّون منْ حادّ اللّه و رسوله و لوْ کانوا آباءهمْ أوْ أبْناءهمْ أوْ إخْوانهمْ أوْ عشیرتهمْ أولئک کتب فی‏ قلوبهم الْإیمان و أیّدهمْ بروحٍ منْه و یدْخلهمْ جنّاتٍ تجْری منْ تحْتها الْأنْهار خالدین فیها رضی اللّه عنْهمْ و رضوا عنْه أولئک حزْب اللّه ألا إنّ حزْب اللّه هم الْمفْلحون (سوره مبارکه مجادله، آیه کریمه 22)

«هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل‌هایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغ‌هایى از بهشت وارد می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، جاودانه در آن می‌مانند، خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند. آنها «حزب‌الله» اند بدانید «حزب‌الله» پیروزان و رستگارانند».

کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، با دشمنان خداوند و رسولش، طرح دوستی نمی‌ریزند. در اخلاق سلامت یک تعبیری تحت عنوان «تزاحم منافع» (conflict of interest و در برخی نوشته‌ها، تحت عنوان «تعارض منافع») داریم. این آیه کریمه، تعبیر زیبایی دارد که به نظر حقیر، می‌توان آن را به همین تزاحم منافع ربط داد. می‌فرماید: کسانی که ایمان به خدا و قیامت دارند، هرکسی که در برابر خدا و رسولش قرار گیرد را به کناری می‌نهند. اینان در تزاحم منافع نزدیکان خویش با خواست خدا و رسولش، جانب خدا و پیامبرش را می‌گیرند. ایشان تا حدّی در این کار استوار هستند که حتی اگر پدرانشان، فرزندانشان، برادرانشان، خانواده و نزدیکانشان و در یک جمله هر کسی در برابر و در موضع دشمنی با خدا و رسولش قرار گیرد، او را به کناری می‌نهند. اگر بخواهیم به صورت امروزی بگوییم، دوستان و رفیقانش، گروه شبکه اجتماعی‌اش، همکلاسی‌اش و ... اگر در موضع دشمنی با خدا و رسول قرار گیرد، جانب خدا و ارزش‌های دینی را می‌گیرند و نقطه مقابل ارزش‌های دینی را رها می‌کنند.

تعبیر حقیر این است که خداوند متعال، خود معیار اخلاق است. وقتی می‌گوییم، همه‌ی خوبی‌ها (صفات ثبوتی) در آن «ذات مقدس» به بی‌نهایت وجود دارد یعنی خداوند متعال، اوج «اخلاق» است. هنگامی که گفته می‌شود هیچ بدی (صفات سلبی) در «او» نیست، «سبحان‌الله»، و خداوند از هر عیب و نقص و بدی منزّه است؛ یعنی «او» نهایت اخلاق است. شاید از همین جهت باشدکه به ما امر شده است تا: «تخلّقوا باخلاق الله»؛ یعنی تلاش کنیم همه انتخاب‌های ما در جهت درست و نیک باشد و از بدیها بپرهیزیم. برای این امر، هر کسی و هر چیزی که در تزاحم با آن «خوب مطلق» و آن منتهای «اخلاق» قرار گیرد، باید به کناری نهاده شود.

اخلاق، حوزه ارزش‌ها و ضدارزش‌هاست. اخلاق پزشکی و سلامت هم همین‌گونه است. در موضوع تزاحم منافع، وقتی هرکدام از کارکنان حوزه‌ی گسترده‌ی سلامت، اصول و قواعد اخلاقی را در حوزه سلامت رعایت می‌کند و در این موضوع تزاحم منافع، منافع بیمار را بر منافع فردی- سازمانی خود ترجیح می‌دهد، مشمول تقدیر این آیه خواهد بود.

اگر بیمار در بیمارستان خصوصی یا خیریه بستری شود، دریافتی پزشک چندین برابر است؛ اما وقتی پزشک معالج، همه تلاش خود را به کار می‌برد تا بیمار مستضعف در بیمارستان دولتی بستری شود و هزینه بالای بیمارستان خصوصی یا خیریه بر زندگی بیمار تحمیل نشود، مشمول تقدیر این آیه‌ی کریمه خواهد بود.

وقتی بیمار از نظر مالی ضعیف است و پزشک معالج، هزینه را به او برمی‌گرداند، نمونه‌ای از همین افراد نیکو خواهد بود. این آیه کریمه متناسب با جلسه «تزاحم منافع» است.

به ادامه‌ بحث آیه کریمه که توجه کنیم، خواهیم دید که می‌فرماید چنین کسانی، ایمان در دلشان نگاشته شده و مؤیّد به روح هستند. مؤیّد بودن به روح، در قرآن کریم در مورد حضرت مسیح(علیه‌السلام) بیان شده است. این افراد، به بهشت با آن توصیفات مخصوص داخل می‌شوند، خداوند از آنها راضی و آنها هم از خدا راضی هستند. این رضایت دوسویه خیلی ارزشمند است. در انتهای این آیه کریمه، چنین کسانی را «حزب‌الله» معرفی می‌کند و می‌فرماید افراد حزب‌اللهی رستگار هستند. امیدواریم خداوند متعال، ما را در زمره حزب‌اللهی‌ها قرار دهد.

نویسنده:

دکتر محسن رضایی آدریانی

دانشکده سلامت و دین، دانشگاه علوم پزشکی قم