متن استاتیک شماره 22 موجود نیست
معنویت و آیندههای سلامت
آینده سرشار از تحولات و تغییرات، در حیطه ناشناختههای انسان قرار دارد. تصمیماتی که امروز میگیریم، بر مبنای تجارب و دانش گذشته وحال ما است، ولی بر آیندهها، تأثیر جدی خواهد گذاشت. در این میان، عرصه سلامت نیز با همه جوانب و ابعاد آن، استثنا نمی گردد. سلامت معنوی یکی از ابعاد سلامت است که در سالهای اخیر و پس از بازگشت به تعریف سلامت، رشد روزافزونی در بین عرصههای مطالعات سلامت، به خود اختصاص داده است، ولی کماکان، تعاریف و چارچوب آن مورد اختلاف است. این تفاوت، مبتنی بر مبانی فلسفی و گفتمانهای متناظر حاکم بر سلامت، تعاریف و چارچوب آن است. به نظر میرسد عدم اجماع نظری و عملی در عرصه سلامت معنوی، به تعارض گفتمانی و التقاط مبانی و ارزش ها و به همریختگی نظام سلامت، به خصوص در این عرصه منجر میشود.
شاید بتوان تعاریف و تلقیهای رایج از سلامت معنوی را در دو دسته رویکرد اصلی بر حاکم سلامت گنجاند: رویکرد سکولار و رویکرد دینی. در نگاهی سطحی، تکلیف نظام سلامت کشوری مسلمان با حکومت اسلامی روشن به نظر آید و انتظار میرود رویکرد دینی به سلامت معنوی، انتخاب این سیستم باشد. اما با نگاهی عمیق تر، در این میان، ظرایفی دیده می شود.
برای تبیین صحیح موضوع، لازم است ابتدا رویکرد دینی را نه ناظر بر یک دیدگاه واحد، بلکه تحت عنوان "نگاه های منسوب به دین" خواند و این دستهبندی را به شکل پیوستاری از دیدگاهها تعریف نمود که نقاط مختلف آن، طرفدارانی در کشور دارند و عمده آنها را به شرح زیر میتوان برشمرد:
در یک سر این طیف، برخی عقیده دارند که طرح نام معنویت و احیای آن در جهان و گامی فاصله گرفتن از رویکرد های مادی صرف، مجالی را برای طرح ملاحظات دینی در سلامت ایجاد می کند که فینفسه، مثبت ارزیابی میشود و اگرچه شاید با سطح آرمانی فاصله داشته باشد، ولی بر همین فضای حداقلی، باید صحه گذاشت و این حرکت رو به جلو را قدر دانست؛ بنابراین، نباید اسیر بحثهای فلسفی و معرفتشناسی شد و نباید تلاش کرد وجه تمایزی از این جریان با جریان دینی تعریف شود.
بعضی دیگر قائلند که سلامت معنوی را بر مبنای خاستگاه آن تعریف می کنند. از این منظر، سلامت معنوی به شرط آن که از توحید ریشه گرفته باشد، در همه شؤون خود اعم از تعریف، نظریه، ارزشها و رفتارهای معنوی و مراقبت معنوی، پاک و خالص و طاهر است و در غیر این صورت، این گونه نیست. این نگاه، همه ادیان توحیدی را شامل میشود.
رویکرد دیگر، دالّ بر آن است که علاوه بر لزوم وجود مبانی توحیدی، برای ایجاد سلامت کامل معنوی باید از منابع اصیل معرفت دینی (عقل و نقل) استفاده گردد.
در سر دیگر طیف که شاید بتوان اطلاق حداکثری بر آن داشت، این باور وجود دارد که از منطق و فلسفه گرفته تا هستیشناسی و معرفتشناسی و انسانشناسی و ارزششناسی و روششناسی، همه و همه، لازم است بر مبنای دین باشند و تنها در این صورت، امکان دارد همه ساحتهای وجود انسان، سلامت را درک کند.
پرسشی اساسی در اینجا مطرح می شود: نظام سلامت به دنبال تحقق کدام هدف است؟ زندگی انسان یا زنده ماندن او؟ کدام بعد او باید در خدمت کدام بعد قرار گیرد؟ روح در خدمت ارضای لذایذ جسم و یا جسم در مسیر تعالی روح بشر؟
سلامت معنوی واژهای است که در صورت تعریف حداقلی، میتواند کارکردی داشته باشد و در صورت تعریف حداکثری، به متضاد آن بدل شود و این زاویه در امتداد آیندهها، بزرگتر و فاصلهها بیشتر خواهد شد. تعریف حداقلی از سلامت معنوی، در پی آن است که احساس خلأ معنوی انسان را، تا کف قابل تحملی و به هر وسیلهای، اقناع کند تا حال خوب و احساس سلامت انسان، خدشهدار نشود. لذا، انسان ناچار نمیشود برای رفع نیاز معنوی خود، ناگزیر از ترک اردوگاه مبانی تفکر مادی و کوچ به حریم ادیان برای یافتن گمگشته خود شود و اجمالاً پاسخهای معنایی خود را در همین فضا دریافت میکند.
تمام بتپرستان تاریخ، چنین کارکردی را از ترویج پرستش خدایان رنگارنگ بیجان، دنبال میکردند. دینی که اقناع کند ولی با لذتجوییهای لجام گسیخته انسان نیز در تزاحم نباشد. نوعی دین مادهپرستی که معنویتی از این دست را به دنبال دارد و به درجاتی از احساس خوب سلامت در انسان، منتهی می شود.
در سوی دیگر طیف و در تعریف حداکثری ذیل دیدگاههای جامع دینی، تمام ابعاد سلامت و بلکه تمامی حیطههای زندگی انسان، تحتالشعاع قرار میگیرد. آموزش، پژوهش و تمامی عرصههای خدمت رسانی سلامت با تعریف مسؤولیت و تکلیف الهی بر دوش انسانی که استعداد به دوش کشیدن این بار را دارد، شاهد تحولی شگرف خواهند بود و شاید از اساس، زیر و زبر شوند. این چشم انداز، بدیل تصاویر مرسوم و کلیشهای از آیندههای پزشکی است که صرفاً جنبههای فناورانه را در مقابل جنبههای انسانی پیشرفت پزشکی، برجسته میسازد.
نه تنها سلامت معنوی بلکه آینده تاریخ بشر، با پاسخ به پرسش فوق و انتخاب دقیق جایگاه در این طیف پیوستار به فراخور شکل میگیرد. زمانی که از لزوم تعریف صحیح و بنا کردن سلامت بر مبنا و خاستگاه صحیح فلسفی و انسانشناسی اسلامی سخن به میان می آید، منظور، این تصمیم بزرگ است.
قال امیر المؤمنین (علیه السلام):
ألا و إنّ من البلاء الفاقة ، و أشدّ من الفاقة مرض البدن ، و أشدّ من مرض البدن مرض القلب ؛ ألا و إنّ منْ صحّة الْبدن تقْوى الْقلْب
آگاه باشید که فقر نوعی بلا است، و سختتر از تنگدستی، بیماری تن، و سختتر از بیماری تن، بیماری قلب است. آگاه باشید که هماناعامل تندرستی تن، تقوای دل است. (نهج البلاغه، حکمت 388، ترجمه محمد دشتی)
نویسنده:
دکتر مریم اردبیلی
کارشناس مرکز تحقیقات سلامت معنوی، دانشگاه علوم پزشکی قم